Total search result: 203 (23 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
control |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
controlling |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
controls |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
|
|
Other Matches |
|
controlling |
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی |
control |
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی |
controls |
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی |
measure |
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی |
monitors |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
monitored |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
monitor |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
to concern something |
مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن] |
check |
اطمینان از صحت چیزی |
checked |
اطمینان از صحت چیزی |
checks |
اطمینان از صحت چیزی |
to believe in somebody [something] |
اطمینان داشتن به کسی [چیزی] |
swear by <idiom> |
کاملا از چیزی اطمینان داشتن |
authentication |
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است |
bank on <idiom> |
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن |
lay hands on something |
چیزی را یافتن |
lay hands on something <idiom> |
یافتن چیزی |
lay hands on something |
بر چیزی دست یافتن |
to escape [with something] |
رهایی یافتن [با چیزی] |
to obtaini. on anything |
درباره چیزی اگاهی یافتن |
(can't) make head nor tail of something <idiom> |
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی |
to have [take] a closer look at something |
چیزی را با دقت بررسی کردن |
to make a study of something |
چیزی را بررسی یا مطالعه کردن |
to check out something |
چیزی را بررسی یا امتحان کردن |
documentation |
متنهای مربوط به چیزی |
to get an overview [of something] |
دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن |
subtend |
در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن |
To weight the pros and cons of something. |
خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن ) |
functional |
مربوط به نحوه کار چیزی |
entitative |
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی |
origination |
کار مربوط به خلق چیزی |
preparative |
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی |
stat [on something] |
ارقام [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره] |
stat [on something] |
آمار [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره] |
checked |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
checks |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
check |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
organizational |
مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است |
get a word in <idiom> |
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند |
to watch something |
مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن] |
graphical |
مربوط به چیزی که گرافیکی نشان داده شده است |
stat [on something] |
واقعیت ها به صورت اعداد [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره] |
to shoot oneself in the foot <idiom> |
بد اداره کردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح] |
to shoot oneself in the foot <idiom> |
بدبکار بردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح] |
he knows a thing or two |
یک چیزی سرش میشود |
residue check |
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر |
connexions |
اتصال یا چیزی که متصل میشود |
connection |
اتصال یا چیزی که متصل میشود |
destination |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
destinations |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
disposable |
چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود |
dedicatee |
کسیکه چیزی باوپیشکش یابنام اووقف میشود |
deusexmachina |
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود |
nine days wonder |
چیزی که جند صباحی تازگی داردو پس از ان زودفراموش میشود |
Could you repeat what you said, please? |
میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟ |
to stop somebody or something |
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی] |
to appreciate something |
قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی] |
relevance |
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند |
enclosing |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
enclose |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
encloses |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
replacing |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
modify |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
modifies |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
replaces |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
query |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
via |
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد |
replace |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
pushed |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
querying |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
pushes |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
queried |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
replaced |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
push |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
queries |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
modifying |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
to esteem somebody or something [for something] |
قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ] |
ensures |
اطمینان یافتن |
insures |
اطمینان یافتن |
ensuring |
اطمینان یافتن |
ensured |
اطمینان یافتن |
insuring |
اطمینان یافتن |
ensure |
اطمینان یافتن |
covets |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
establishes |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
establish |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
to pass by any thing |
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن |
correction |
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند |
coveting |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
covet |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
establishing |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
to hang over anything |
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن |
dragrope |
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود |
new blood <idiom> |
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن |
to regard somebody [something] as something |
کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن |
appreciated |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
rates |
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی |
appreciate |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
appreciates |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
appreciating |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
rate |
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی |
think nothing of something <idiom> |
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن |
nerds |
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند |
nerd |
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند |
super |
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر |
extension |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
extensions |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
see about (something) <idiom> |
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن |
screw up <idiom> |
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی |
to wish for something |
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن |
fence [around / between something] |
حصار [دور چیزی] [بین چیزی] |
fence [around / between something] |
نرده [دور چیزی] [بین چیزی] |
change |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
changes |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
changing |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
to give up [to waste] something |
ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی] |
changed |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
to portray somebody [something] |
نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن] |
echoing |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoes |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echo |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoed |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
traced |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
trace |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
traces |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
balances |
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون |
balance |
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون |
reactive mode |
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود |
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . |
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] . |
recognition |
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای .. |
to blame somebody for something |
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه] |
insert |
قرار دادن چیزی در چیزی |
inserting |
قرار دادن چیزی در چیزی |
inserts |
قرار دادن چیزی در چیزی |
requires |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
to lean something against something |
چیزی را به چیزی تکیه دادن |
required |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
to paint something [with something] |
چیزی را [با چیزی] رنگ زدن |
requiring |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
require |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
resisting |
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی |
resists |
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی |
resisted |
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی |
resist |
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی |
verification |
بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص |
electronic |
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند |
screened |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
screen |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
screening, screenings |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
screens |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
(a) case in point <idiom> |
مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند |
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> |
کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره] |
recovery |
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد |
recoveries |
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد |
measure |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
import |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
importing |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
imported |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
to see something as something [ to construe something to be something] |
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن] |
lay hands upon something |
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن |
to regard something as something |
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن] |
self- |
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند |
ping |
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها |
pinging |
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها |
pinged |
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها |
pings |
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها |
to depict somebody or something [as something] |
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن] |
to scramble for something |
هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی] |
assignment [of something] [to something] |
انتساب [به چیزی] [از چیزی] |
assignment [of something] [to something] |
ارجاع [به چیزی] [از چیزی] |
assignation [of something] [to something] |
ارجاع [به چیزی] [از چیزی] |
assignation [of something] [to something] |
گمارش [به چیزی] [از چیزی] |
assignment [of something] [to something] |
برگماشت [به چیزی] [از چیزی] |
assignation [of something] [to something] |
برگماشت [به چیزی] [از چیزی] |
assignment [of something] [to something] |
تعیین [به چیزی] [از چیزی] |
assignation [of something] [to something] |
تعیین [به چیزی] [از چیزی] |
assignment [of something] [to something] |
گمارش [به چیزی] [از چیزی] |
assignation [of something] [to something] |
واگذاری [به چیزی] [از چیزی] |
assignation [of something] [to something] |
انتساب [به چیزی] [از چیزی] |
assignment [of something] [to something] |
واگذاری [به چیزی] [از چیزی] |
keystroke |
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است |
long for |
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن |
stuck on <idiom> |
دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن |
to have something in reserve |
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن |
rectified |
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی |
rectify |
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی |
rectifies |
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی |
phase |
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی |
phases |
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی |
phased |
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی |
something like 00 rials |
سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال |
sleep on it <idiom> |
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن |
searchingly |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
searched |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
search |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
searches |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
clogged ink jet nozzles |
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود |
paged address |
که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود. |
continues |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
continue |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |