Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
send yaghting
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
Other Matches
send sailing
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
puddle
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
building sand
خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
to puddle clay and sand
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
freestyle
مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
quicksand
ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
unlimited
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
distances
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
quicksand
ماسه ناپای ماسه غلطان
sag wagon
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
old red sandstone
سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
green sand
ماسه تر
sands
ماسه
gravel
ماسه
ballast
ماسه
sand
ماسه
grit
ماسه
crushed stone sand
ماسه
yield of cdoncrete
ماسه
gritted
ماسه
gritting
ماسه
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
marine sand
ماسه دریایی
sandstorms
ماسه باد
running sand
ماسه بادی
gritting
ماسه درشت
grit
ماسه درشت
sanbar
کران ماسه
gritted
ماسه درشت
marine sand
ماسه بادی
masonry sand
ماسه ملاتی
sandblasting
ماسه پرانی
magazines
مخزن ماسه
quick sand
ماسه روان
masonry sand
ماسه بنایی
sandbank
کرانه ماسه
sandbanks
کرانه ماسه
detritic sand
ماسه فرسایهای
sandstorm
ماسه باد
sand blasting
ماسه پاشی
fine sand
ماسه ریز
sand pile
توده ماسه
sand stone
ماسه سنگ
sand store
انبار ماسه
dune sand
ماسه بادی
sand trap
ماسه گیر
sandrock
ماسه سنگ
sandband
کران ماسه
sandblast
باپاشیدن ماسه
greensand
ماسه سبز
sand layer
لایه ماسه
body sand
ماسه پر کننده
sand clay
رس ماسه دار
heap of sand
توده ماسه
pit sand
ماسه معدنی
sand dressing
ماسه پاشی
sand equivalent
همسنگ ماسه
arenaceous
ماسه وار
he was neat
بی ماسه خالص
sand filling
ماسه گرفتگی
desilter
ماسه گیر
magazine
مخزن ماسه
quicksand
ماسه متحرک
uniform sand
ماسه یکدست
quarrying
معدن شن و ماسه
sanding
ماسه گذاری
quarry
معدن شن و ماسه
quicksand
ماسه بادی
sands
ماسه ریختن شن
quarries
معدن شن و ماسه
sand
ماسه ریختن شن
uniform sand
ماسه یکنواخت
sandstone
سنگ ماسه
sandstone
ماسه سنگ
sanded
ماسه دار
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
siliceous sandstone
ماسه سنگ سیلیس
sabulous
ریگزار ماسه دار
sand blast nozzle
شیپوره ماسه پاشی
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
aggradation
فراسازی ماسه گرفتگی
sand blast unit
واحد ماسه پاشی
backing sand
ماسه پشت قالب
sand blasting practice
عملیات ماسه پاشی
sand dredger
ماشین مکنده ماسه
sand lime brick
اجر ماسه اهکی
sand mix
ماسه اغشته سرد
sand pit
گود ماسه برداری
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
sandy earth
زمین ماسه دار
sandy soil
زمین ماسه زار
calcareous sandstone
ماسه سنگ اهکی
core sand
ماسه ریخته گری
grit
خاک ماسه سنگ
explosion shot
ضربه چوب به ماسه
gritting
خاک ماسه سنگ
gritted
خاک ماسه سنگ
foundry sand
ماسه ی ریخته گری
feldspathic sandstone
ماسه سنگ فلدسپاتی
molding sand
ماسه قالب گیری
gritted
درشت ماسه سنگ
grit
درشت ماسه سنگ
micaceous sandstone
ماسه سنگ میکادار
pipe sand trap
ماسه گیر لولهای
gritting
درشت ماسه سنگ
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
loamy sandstone
ماسه سنگ خاک رسی
mottled sandstone
ماسه سنگ رگه دار
chalky sandstone
ماسه سنگ نرم اهکی
sandy limestone
سنگ اهک ماسه دار
argillaceous sand stone
ماسه سنگ خاک رسی
blast grit
ماسه هوا داده شده
molasse
سنگ ماسه اهکی رسدار
sand asphalt
ماسه اغشته گرم یا سرد
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
sandbox
[British]
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
sandpit
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
Dry sand absorbs water.
ماسه خشک آبرا جذب می کند
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
molding sand preparation plant
واحد تهیه ماسه قالب گیری
flukes
قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
sand box
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
fluke
قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
proportioning
توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
wet classifler
سرندی که باان شن و ماسه را جهت دانه بندی شستشومیدهند
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
binders
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
alluviation
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
binder
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com