English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English Persian
officiate مقام رسمی
officiated مقام رسمی
officiates مقام رسمی
officiating مقام رسمی
Search result with all words
veto ردیا نفی یا منع یک مقام رسمی
vetoed ردیا نفی یا منع یک مقام رسمی
vetoes ردیا نفی یا منع یک مقام رسمی
vetoing ردیا نفی یا منع یک مقام رسمی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
Other Matches
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
embassage مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
authority مقام
place مقام
function مقام
functioned مقام
paripassu هم مقام
functions مقام
rete مقام
positioned مقام
eminency مقام
equipotential هم مقام
standing مقام
settings مقام
position مقام
foothole مقام
places مقام
stage مقام
stages مقام
placing مقام
office مقام
eminence مقام
stature مقام
opposite number هم مقام
offices مقام
connexions مقام
setting مقام
connection مقام
pank مقام
pews مقام
pew مقام
stand مقام
status مقام
marquis مقام مارکیز
papal dignity مقام پاپ
marquesses مقام مارکیز
marquess مقام مارکیز
placer مقام دار
oldman مقام فرماندهی
positioned مرتبه مقام
position مرتبه مقام
locums قائم مقام
locum قائم مقام
surreptitiously قائم مقام
eminently با علو مقام
ducal مقام دوک
prelacy مقام اسقفی
priorate مقام اسبق
vicar قائم مقام
vicars قائم مقام
dignitary عالی مقام
dignitaries عالی مقام
Highnesses بلندی مقام
Highness بلندی مقام
deputy قائم مقام
deputies قائم مقام
professoriat مقام استادی
marquises مقام مارکیز
bishopric مقام اسقفی
editorship مقام سردبیری
knighthoods مقام سلحشوری
knighthood مقام سلحشوری
office-holders صاحب مقام
attorneyship مقام وکالت
baronage مقام بارونی
professorships مقام استادی
professorship مقام استادی
eminent والا مقام
receivership مقام امانت
vice-chancellors قائم مقام
vice-chancellor قائم مقام
much عالی مقام
peerage مقام سناتوری
peerages مقام سناتوری
successor قائم مقام
defensive مقام تدافع
vice chancellor قائم مقام
colonelcy مقام سرهنگی
capacity استعداد مقام
capacities استعداد مقام
khediviate مقام خدیو
kingship مقام سلطنت
knight errantry مقام سلحشوری
locumtenens قائم مقام
man of place صاحب مقام
mastership مقام استادی
men of position صاحبان مقام
infra dig دون مقام
officeholder شاغل مقام
khedivate مقام خدیو
priesthood مقام کشیش
kaiserdom مقام قیصر
ranks سلسله مقام
ranked سلسله مقام
rank سلسله مقام
commandery مقام فرماندهی
deplume از مقام انداختن
devil may care بی توجه به مقام
duumvir شریک مقام
first water بالاترین مقام
in power صاحب مقام
reinstatement تثبیت در مقام
substituted قائم مقام
post مقام مسئولیت
states مقام ورتبه
preferment مقام افتخاری
high-class والا مقام
office-holder صاحب مقام
stations مقام مستقرکردن
stationed مقام مستقرکردن
A musical tone . مقام ( درموسیقی )
subsitute قائم مقام
post- مقام مسئولیت
posted مقام مسئولیت
viscounty مقام ویکنت
substitute قائم مقام
substituting قائم مقام
wardenship مقام ریاست
viziership مقام وزارت
directorates مقام مدیریت
directorate مقام مدیریت
vizierate مقام وزارت
state- مقام ورتبه
posts مقام مسئولیت
surrogates قائم مقام
shrievalty مقام ومنصب
senatorship مقام سناتوری
surrogate قائم مقام
places مقام رتبه
place مقام رتبه
stated مقام ورتبه
doctors of eminence پزشکان پر مقام
stating مقام ورتبه
titles اسم مقام
title اسم مقام
state مقام ورتبه
station مقام مستقرکردن
placing مقام رتبه
see of rome مقام پاپ
roll stand مقام نورد
status symbols علامت مقام
status symbol علامت مقام
papacy مقام پاپی
dignity مقام رتبه
To attain position and wealth. به مقام وثروت رسیدن
commercial representative قائم مقام تجارتی
title-holders برندهی مقام قهرمانی
consular agent قائم مقام کنسول
executing agency مقام اجرا کننده
deputy minister قائم مقام وزیر
four high rolling stand مقام چهار غلطکی
title-holder برندهی مقام قهرمانی
coronate مقام شهریاری پادشاهی
coordinating authority مقام هماهنگ کننده
convening authority مقام صلاحیتدار موقت
commercial procuration قائم مقام تجارتی
An important security authourity . یک مقام مهم امنیتی
over one's head <idiom> به مقام بالاتری رفتن
archbishopric مقام یا قلمرو اسقف
apostolate مقام یا شغل پاپ
surrogates قائم مقام شدن
surrogate قائم مقام شدن
careers مسیر مقام یاشغل
take a back seat <idiom> پذیرش پستترین مقام
peerages مقام اشرافی اعیانی
peerage مقام اشرافی اعیانی
careering مسیر مقام یاشغل
careered مسیر مقام یاشغل
baronetage مقام و منصب بارونی
baronetcy مقام و مرتبه بارونی
altitude مقام رفیع منزلت
altitudes مقام رفیع منزلت
cogging stand مقام دستگاه نورد
cogging stand مقام پیش نورد
dignifies شان و مقام دادن به
dignify شان و مقام دادن به
dignifying شان و مقام دادن به
roughing stand مقام پیش نورد
authority مقام صلاحیت دار
breaking down stand مقام پیش نورد
blooming stand مقام پیش نورد
career مسیر مقام یاشغل
to sink in the scale در مقام تنزل کردن
slip proof مقام در برابر لغزش
deputy نایب قائم مقام
sheet mill stand مقام نورد ورق
positioned مقام یافتن سمت
paarenthood مقام پدری یا مادری
wardership مقام زندانبان زندانبانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com