English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
Other Matches
parroting وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroted وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrot وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrots وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
captured material وسایل گرفته شده از دشمن
penetration aids وسایل تولید رخنه در صفوف دشمن
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
spoofer در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
cattage key people افرادی که در خانه کار می کنند و کار را از طریق سیستمهای مخابراتی فلاپی دیسک یاسایر وسایل به شرکت ارسال می دارند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
neutralizing بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
facilities وسایل
assets وسایل
furniture وسایل
plant وسایل
media وسایل
means وسایل
plants وسایل
accouterment وسایل
accessory equipment وسایل یدکی
test equipment وسایل ازمایش
fabricator سازنده وسایل
salvages وسایل اسقاطی
push botton وسایل خودکار
utility وسایل رفاهی
bedding وسایل خواب
artificial suporters وسایل محافظتی
pool equipment وسایل تعمیرگاه
fitments وسایل نصب
artificial aids وسایل کمکی
fitment وسایل نصب
furtherance تهیه وسایل
salvaging وسایل اسقاطی
dust collection equipment وسایل گردگیری
salvaged وسایل اسقاطی
subsistence وسایل زیست
rigging warrant فهرست وسایل
mnemonics وسایل یادیار
utensil وسایل اسباب
scuba diving غواصی با وسایل
war material وسایل جنگی
communication channels وسایل ارتباطی
sonic equipment وسایل اوایی
scuba diver غواص با وسایل
erosion فرسایش وسایل
cryptomaterial وسایل رمز
sonic equipment وسایل اوازی
cryptodevice وسایل رمز
means استطاعت وسایل
salvage وسایل اسقاطی
loading facilities وسایل بارگیری
tools of research وسایل تحقیقات
essential elements وسایل ضروری
utensils وسایل اسباب
building plant وسایل ساختمان
check out equipment وسایل ازمایشگاهی
chaffing gear وسایل ضد سایش
chaffing gear وسایل ضد ساییدگی
mess gear وسایل غذاخوری
means of production وسایل تولید
captured material وسایل اغتنامی
attachment وسایل وابسته
installs از کارانداختن وسایل
installing از کارانداختن وسایل
install از کارانداختن وسایل
Home appliances وسایل خانگی
layouts ترتیب وسایل
layout ترتیب وسایل
mess kit وسایل غذاخوری
auxiliary equipment وسایل یدکی
sundry items وسایل متفرقه
tentage وسایل چادر
cable accessory وسایل کابل
tentage وسایل چادرها
tentage وسایل چادرزنی
auxiliary equipment وسایل کمکی
stockage وسایل موجودی در انبار
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
aiding کمک وسایل کمکی
gadgetry وسایل کوچک مکانیکی
salvaged اوراق کردن وسایل
accommodations منزل وسایل راحتی
caddie حامل وسایل بازیگر
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
twin plug دو شاخه وسایل برقی
utensil plug دو شاخه وسایل برقی
gate وسایل ورود ورودیه
caddies حامل وسایل بازیگر
gates وسایل ورود ورودیه
accommodation منزل وسایل راحتی
place settings وسایل میز غذاخوری
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
spins ماهیگیری با وسایل چرخان
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
unaccommodated بدون وسایل راحتی
aid کمک وسایل کمکی
aided کمک وسایل کمکی
cryptodevice وسایل رمز کردن
coupler plug دوشاخه وسایل الکتریکی
hi fi وسایل ایجاد صدا
authentication equipment وسایل تعیین نشانی
mass media وسایل ارتباط جمعی
gun bag کیسه وسایل توپ
tackling وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
mounting سوار کردن وسایل
tackle وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
gripping appliance وسایل بست و مهارکنندگی
caddying حامل وسایل بازیگر
individual reserves وسایل ذخیره انفرادی
authentication equipment وسایل تعیین معرف
caddied حامل وسایل بازیگر
process و وسایل کنترل و پشتیبانی
tackled وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
salvage اوراق کردن وسایل
light armor وسایل زرهی سبک
tackles وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
athletic suporters وسایل محافظتی ورزشکار
golf bag کیف وسایل گلف
high lift device وسایل برای زیاد
apparatus اسباب و وسایل ژیمناستیک
condensation trail مجموعه وسایل انجماد
processes و وسایل کنترل و پشتیبانی
communication مراوده وسایل ارتباطی
characteristics مشخصات ومختصات وسایل
wracked قفسه مهمات و وسایل
pictorial وسایل تصویری یا تصویرنهایی
wracks قفسه مهمات و وسایل
on hand وسایل موجود درانبار
navigational aids وسایل کمک ناوبری
aids to navigation وسایل کمک ناوبری
motorsports ورزشهای با وسایل موتوری
two pin plug دو شاخه وسایل برقی
rack قفسه مهمات و وسایل
demolition kit جعبه وسایل تخریب
caddy حامل وسایل بازیگر
plug ورودی که به وسایل مختلف
plugging ورودی که به وسایل مختلف
salvages اوراق کردن وسایل
assembly order دستور مونتاژ وسایل
banks مجموعهای از وسایل مشابه
check out equipment وسایل بازدید محل
racks قفسه مهمات و وسایل
bank مجموعهای از وسایل مشابه
racked قفسه مهمات و وسایل
splint وسایل شکسته بندی
penetration aids وسایل تولید نفوذ
incoming traffic جاده وسایل که می آیند
pool equipment وسایل پارک موتوری
pararaft وسایل نجات چتربازی
drawing instrument وسایل رسم فنی
drawing instrument وسایل نقشه کشی
sail locker انبار وسایل ملوانی
salvage group گروه بازیابی وسایل
trade something in <idiom> تعویض وسایل کهنه
smokers وسایل رفاهی ناو
salvaging اوراق کردن وسایل
clamping device وسایل قید و بست
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com