Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
logographer
مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
Other Matches
historify
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
professionals
پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professional
پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
grecism
طرز یونانی فرهنگ یونانی
hellenism
یونانی مابی اداب یونانی
dated
مورخ
chronicler
مورخ
historiographer
مورخ
historian
تاریخ دان مورخ
historians
تاریخ دان مورخ
well there are actors and actors
آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
addersser or or
نامه نویس عریضه نویس
hellenize
یونانی کردن یونانی ماب کردن
ego loss programming
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
version
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
Greeks
یونانی
grecian
یونانی
Greek
یونانی
pythagorean
یونانی
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
key pattern
زبانه یونانی
pyrrhonism
فلسفه یونانی
labyrinthine fret
نقش یونانی
Greek architecture
معماری یونانی
phihellenic
یونانی دوست
key pattern
زنجیره یونانی
poison hemlock
شوکران یونانی
hellenism
اصطلاح یونانی
hellene
یونانی خالص
greek text
متن یونانی
greek gift
هدیه یونانی
grecize
یونانی وارکردن
grecism
اصطلاح یونانی
graecism
فرهنگ یونانی
graecism
اصطلاح یونانی
hellenization
یونانی شدن
aphrodite
ونوس یونانی
larchagaric
اگاریکون یونانی
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
avocation
پیشه
craftbrother
هم پیشه
profession
پیشه
line of business
پیشه
trade
پیشه
traded
پیشه
careered
پیشه
career
پیشه
mysteries
پیشه
mystery
پیشه
careering
پیشه
careers
پیشه
handicraftsman
پیشه ور
calling
پیشه
professions
پیشه
functions
پیشه
vocations
پیشه
craft
پیشه
crafts
پیشه
functioned
پیشه
function
پیشه
artificer
پیشه ور
walk of life
پیشه
walks of life
پیشه
vocation
پیشه
tradesmen
پیشه ور
artisan
پیشه ور
artisans
پیشه ور
occupations
پیشه
occupation
پیشه
jobs
پیشه
job
پیشه
tradesman
پیشه ور
he is of greek origin
اصلش یونانی است
planform
قهرمان یونانی جنگ تروا
acephalo
پیشوندیست یونانی بمعنی
he has small greek
کمی یونانی میداند
he is of greek origin
اصلا یونانی است
lambdoidal
حرف لام در یونانی
solon
سولن مقنن یونانی
greed orthodox
کلیسای ارتدکس یونانی
crepidoma
سکو
[در ساختمان یونانی]
phi
حرف ف درالفبا یونانی
mu
نام حرف یونانی
grecize
یونانی ماب کردن
line of business
شاخه پیشه
freelancer
پیشه ور آزاد
jackdaws
کلاغ پیشه
studios
پیشه گاه
pursuit
حرفه پیشه
pursuits
حرفه پیشه
oppressive
ستم پیشه
handicraft
پیشه دستی
profession of medicine
پیشه پزشکی
supervisory
مباشر پیشه
professionally
از لحاظ پیشه
chisel tooth
دندان پیشه
jackdaw
کلاغ پیشه
amative
عاشق پیشه
practice
رویه پیشه
practice
کار پیشه
traded
پیشه حرفه
amorist
عاشق پیشه
studio
پیشه گاه
the long robe
پیشه قضائی
trade
پیشه حرفه
grecize
یونانی ماب یایونانی وارشدن
betas
دومین حرف الفبای یونانی
epicurus
نام فیلسوف یونانی که معتقد
erato
غزل و شعر عشقی یونانی
delta
حرف چهارم زبان یونانی
epsilon
پنجمین حرف الفبای یونانی
deltas
حرف چهارم زبان یونانی
beta
دومین حرف الفبای یونانی
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
hellenistic
وابسته به کلیمیهای یونانی حرف زن
mu
حرف دوازدهم الفبای یونانی
sapphic
وابسته بشاعره یونانی "سافو"
hippodrome
[میدان اسب دوانی یونانی]
nu
سیزدهمین حرف الفبای یونانی
omega
اخرین حرف الفبای یونانی
choragic
[مطعلق به رهبران کر دسته یونانی]
alpha
حرف اول الفبای یونانی
alphas
حرف اول الفبای یونانی
ajax
قهرمان یونانی جنگ تروا
tenuis
علامت مکث و وقفه در یونانی
zeus
زاوش رئیس خدایان یونانی
lambda
یازدهمین حرف الفبای یونانی
theseus
قهرمان یونانی فاتح امازون ها
gamma
حرف سوم الفبای یونانی
gammas
حرف سوم الفبای یونانی
ihs
مخفف کلمه یونانی عیسی
profession
پیشگانی پیشه کار
professions
پیشگانی پیشه کار
craft guild
صنف پیشه وران
professions
افهار پیشه و حرفه
industries
پیشه و هنر ابتکار
profession
افهار پیشه و حرفه
industry
پیشه و هنر ابتکار
career women
زن دارای حرفه یا پیشه
professionally
ازراه پیشه یاکسب
good will
حق کسب و پیشه وتجارت
trade
پیشه وری کاسبی
traded
پیشه وری کاسبی
he is a physician byprofession
پیشه او پزشکی است
career woman
زن دارای حرفه یا پیشه
ministry of industry
وزارت پیشه و هنر
laid up in bed
پیشه ویژه رشته
etacism
تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
Deinocrates
[معماری وابسته به کلیمی های یونانی]
iota
حرف نهم الفبای یونانی نقطه
eros
نام دارگونه عشق درافسانههای یونانی
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
to retain a freelancer
استخدام کردن پیشه ور آزاد
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
klepht
یونانی ای که پس ازفتح یونان ....نگاه میداشت راهزن
ulysses
اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
pi
حرف شانزدهم الفبای یونانی عدد هشتاد
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
eminence
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
ionian
وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
upsilon
نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
AC
و نیز پسوندی است لاتینی یا یونانی معادل -ieمانند
septuagint
ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
presenting
زمان حاضر زمان حال
present
زمان حاضر زمان حال
presents
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presented
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
Chrismon
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
Oedipus
ادیپوس
[افسانه یونانی]
[پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
u
جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
tetra
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromato
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromat
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
prostyle
ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
industrial wealth
مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
nostradamus
کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
actual job
[job held]
[occupation held]
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
gradus
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
rigger
کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com