English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
When wI'll the matter come up for discussion ? موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
Other Matches
The subject under discrssion . موضوعی که مطرح نیست
To discuss a question with someone . موضوعی را با کسی مطرح کردن
rule [on something] دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
rule [on something] حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
cognizance ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
rhetorical question مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
rogue value موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
Ultimedia موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند
You are wanted at the door. دم در شما را می خواهند
they shall go خواهند رفت
they will go خواهند رفت
when will women have the vote? خواهند داشت
violation will be prosecuted متخلفین تعقیب خواهند شد
All of the workers want to go. تمام کارگران می خواهند بروند
offenders will be punished متخلفین بکیفر خواهند رسید
the same shall succeed انانی که شکیبایی دارندهمان ها کامیاب خواهند شد
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
You take the lead and others wI'll follow. تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
Internet - بیت یکتا که کامپیوترهایی که می خواهند به شبکه TCP/IP وصل شوند را مشخص میکند
propounded مطرح
under consideration مطرح
in contemplation مطرح
introduce مطرح کردن
to bring up مطرح کردن
to touch upon مطرح کردن
to touch on مطرح کردن
introduces مطرح کردن
to raise مطرح کردن
introducing مطرح کردن
to come on the tapis مطرح شدن
propound مطرح کردن
to be on the carpet مطرح بودن
table مطرح کردن
tabled مطرح کردن
tables مطرح کردن
introduced مطرح کردن
propounding مطرح کردن
to bring forth مطرح کردن
broacher مطرح کننده
to come up مطرح شدن
bring up مطرح کردن
tabling مطرح کردن
put forward مطرح کردن
set forth for discussion مطرح کردن
kaldor criterion مطرح گردید
considered مطرح شده
lay مطرح کردن
propounds مطرح کردن
come up مطرح شدن
to come upon مطرح شدن
putting مطرح کردن
puts مطرح کردن
put مطرح کردن
lays مطرح کردن
raise a question مطرح کردن سوال
reoccurring دوباره مطرح شدن
reoccurrence دوباره مطرح شدن
pose : مطرح کردن گذاردن
overture کشف مطرح کردن
overtures کشف مطرح کردن
pose a question سوال مطرح کردن
under consideration مطرح شده مطروحه
posing : مطرح کردن گذاردن
to bring up تقدیم یا مطرح کردن
poses : مطرح کردن گذاردن
posed : مطرح کردن گذاردن
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
talk out مطرح مذاکره قرار دادن
The badness of the climate is immaterial. بدی آب وهوا مطرح نیست
Money is no object at all . پول اصلا" مطرح نیست
obtrudes بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
to put to the issue بطور متنازع فیه مطرح کردن
extrajudicial خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
haze موضوعی
topical موضوعی
locals موضوعی
thematic موضوعی
local موضوعی
pointlessness بی موضوعی
deadlock موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
mistake of fact اشتباه موضوعی
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
subject index فهرست موضوعی
ignorance of fact جهل موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . موضوعی را لو دادن
subject schedule برنامه موضوعی
rehashes بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
to touch upon [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
have to do with <idiom> پیرامون موضوعی بودن
ventilation بادگیری طرح موضوعی
a matter of relative importance موضوعی با اهمیت نسبی
to grasp an idea موضوعی رادرک کردن
object oriented graphics نگاره سازی موضوعی
extras موضوعی که زیادی است
extra- موضوعی که زیادی است
extra موضوعی که زیادی است
to approach [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
To raise a question . To bring up a matter . موضوعی رامطرح کردن
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
To smell out something. از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
the question referred to above موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
to rule on something حکم کردن در موضوعی [قانون]
to e. a person an a subject کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to over a subject موضوعی را با خنده بحث کردن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
to sit درباره موضوعی جلسه کردن
To emborider(embellish) a subject . به موضوعی شاخ وبرگ دادن
nial a line to the counter کذب موضوعی را ثابت کردن
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
softest محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
submission موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
expert شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
experts شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
rogatory commission موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
superfix تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
to argue for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
ignorance of the face is a good defence جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
to get a general idea of something فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to harp on a subject زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
to linger on a subject روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
point of honour موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
terminator موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
to put somebody in a backwater کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
selector وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selectors وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
approval توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
lay قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
lays قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
cross action در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
conflict of lows در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
presentation graphics گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
entity موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
entities موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
discussed مطرح کردن گفتگو کردن
discussing مطرح کردن گفتگو کردن
discusses مطرح کردن گفتگو کردن
discuss مطرح کردن گفتگو کردن
hold forth مطرح کردن سخنرانی کردن
moot مطرح کردن دادخواهی کردن
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
dismissing منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismiss منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismisses منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
what is the matter جه خبر است چه موضوعی است چیست چه شده است
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com