Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English
Persian
harmonic mean
میانگین همساز
Other Matches
accommodates
همساز
accommodated
همساز
compossible
<adj.>
همساز
accommodate
همساز
compatible
<adj.>
همساز
harmonic
همساز
simpatico
<adj.>
همساز
harmonic
هماهنگ همساز
accommodated
همساز کردن
compatible
جور همساز
accommodates
همساز کردن
accommodate
همساز کردن
upward compatible
همساز رو به بالا
synchrinized
همساز بودن
harmonic selective ringing
تلفن اختصاصی همساز
plug compatible
همساز برای اتصال
downward compatible
کامپیوتر سازگار با کامپیوترنسل قبل همساز رو به پایین
averaging
میانگین
mean high water
مد میانگین
averages
میانگین
mean value
میانگین
average value
میانگین
arithmetic mean
میانگین
median
میانگین
averaged
در میانگین
on average
[on av.]
در میانگین
average
میانگین
meanest
میانگین
mean
میانگین
meaner
میانگین
averaged
میانگین
average price
میانگین قیمت
mean deviation
انحراف میانگین
meaner
مقدار میانگین
mean depth
ژرفای میانگین
logarithmic mean
میانگین لگاریتمی
batting average
میانگین توپزنی
average value
ارزش میانگین
density mean
میانگین چگالی
average value
مقدار میانگین
geometric mean
میانگین هندسی
mean low water
اب پایین میانگین
mean absolute deviation
انحراف میانگین
mean high water
اب بالای میانگین
mean life
عمر میانگین
true mean
میانگین حقیقی
weighted average
میانگین وزنی
weighted average
میانگین موزون
weighted mean
میانگین وزنی
working mean
میانگین مفروض
mean
مقدار میانگین
simple mean
میانگین حسابی
simple mean
میانگین ساده
mean low water
جزر میانگین
mean squares
میانگین مجذورات
mean time between failures
میانگین عمر
mean value
مقدار میانگین
mean velocity
تندی میانگین
moving average
میانگین غلتان
moving average
میانگین متحرک
simple average
میانگین ساده
average life
عمر میانگین
averages
ایجاد میانگین
arithmetic mean
میانگین حسابی
averaged
ایجاد میانگین
averaged
میانگین موفقیت
meanest
مقدار میانگین
mediums
وسط یا میانگین
averaging
میانگین موفقیت
averages
معدل میانگین
medium
وسط یا میانگین
averaged
معدل میانگین
average
میانگین موفقیت
averaging
ایجاد میانگین
average
معدل میانگین
average
ایجاد میانگین
averaging
معدل میانگین
averages
میانگین موفقیت
assumed mean
میانگین فرضی
average deviation
انحراف میانگین
average discharge
بده میانگین
average error
خطای میانگین
mean error
خطای میانگین
average flow
بده میانگین
average cost
میانگین هزینه
sm
خطای معیار میانگین
meaner
معنی دادن میانگین
mean value of periodic quantity
میانگین کمیت دورهای
effective
خروجی میانگین پردازنده
averaging
درجه عادی میانگین
averaged
درجه عادی میانگین
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
mean time to repair
زمان میانگین تعمیر
mean
معنی دادن میانگین
standard error of mean
خطای معیار میانگین
mean sea level
میانگین سطح دریا
meanest
معنی دادن میانگین
mean time to failure
زمان میانگین تاخرابی
electrode current averaging time
زمان میانگین شدن
averages
درجه عادی میانگین
mean free path
مسافت ازاد میانگین
average
درجه عادی میانگین
average out
میانگین در نظر گرفتن
mean range of the tide
میانگین ارتفاع کشند
mean repair time
زمان میانگین تعمیر
root mean square error
جذر میانگین مجذور خطا
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
mean time between failures
زمان میانگین بین دو خرابی
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
root mean square velocity
جذر میانگین مجذور سرعت
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
exponential smoothing
روش میانگین گیری متغیروزن دار
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
MEPs
مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
averages
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaged
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
variance
میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
MEP
مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
averaging
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
mtbf
زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
root mean square
ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
mean free path for attenuation
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
attenuation mean free path
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
centroid
در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
averages
میانگین حسابی متوسط حسابی
averaged
میانگین حسابی متوسط حسابی
arithmetic mean
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
averaging
میانگین حسابی متوسط حسابی
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
mean free path absorption
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
absorption mean free path
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com