English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
Other Matches
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobaric خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
grid interval فواصل شبکه بندی نقشهای
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
draught line خطی که اب نشین کشتی رانشان میدهد
gyrostat التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
z axis محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
cable rigging tension chart جدولی که ارتباط بین تنش کابل کنترل و درجه حرارت رانشان میدهد
fingerpost راهنمای جاده تیر راهنماییکه پیکان مخصوص هدایت داردومسیرجاده رانشان میدهد راهنما
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
cabling نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
enterprise سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
redundancy اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancies اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
enterprises سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
matrixes الگوی نقاط که یک حرف را روی صفحه نمایش یا matrix-dot یا چاپگر لیزری نشان میدهد
matrix الگوی نقاط که یک حرف را روی صفحه نمایش یا matrix-dot یا چاپگر لیزری نشان میدهد
universal grid مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
vertical control کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
gridding محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
hard sectoring می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
levelled تراز سطح افقی افقی کردن
level تراز سطح افقی افقی کردن
leveled تراز سطح افقی افقی کردن
planes افقی سطح افق افقی کردن
plane افقی سطح افق افقی کردن
planing افقی سطح افق افقی کردن
levels تراز سطح افقی افقی کردن
planed افقی سطح افق افقی کردن
sliding wedge گاوه افقی یاکولاس افقی
polar plot روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
to a. the ball توپ رانشان دادن
periodically در فواصل معین
spacing مراعات فواصل
keep time <idiom> زمان صحیح رانشان دادن
to show round the premises دورتادورعمارت رانشان کسی دادن
plant out در فواصل معین کاشتن
To come into the open. آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
gee whiz <idiom> بافریاد شادی خود رانشان دادن
kinemacolour سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
trabecula دارای فواصل دربین یاخته ها
moniliform دارای فواصل دانه وار
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
measuring magnifier مسافت یاب مخصوص فواصل کم
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
map chart طرح نقشهای
map reconnaissance شناسایی نقشهای
coordinates مختصات نقشهای
map scale مقیاس نقشهای
isochronous واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
wind fire angle سمت نقشهای باد
coordinate code رمزمربوط به مختصات نقشهای
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
chart data عناصر تیر نقشهای
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
map template طلق چارت نقشهای
feeler وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
feelers وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
dole سرنوشت تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
carry through <idiom> برای کاری نقشهای کشیدن
endomixis تجدید وضع هستهای اغازیان تاژکدار در فواصل معینه
lively description شرح روشن یا واقع نما شرحی که حالت واقعی یااصلی رانشان دهد
map k ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
backers کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
backer کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
universal transverse mercator سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
dental floss نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
typecasting ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
ground plans نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
typecast ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
nebula تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
pictomap نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
glyptography شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
lagrangian points نقاط لاگرانژی
interactional points نقاط تماس
isodose rate خط نقاط متحدالدوز
keop soo نقاط حساس
keop soo نقاط مرگ
interactional points نقاط تلاقی
trio نقاط سه قلو
at all points در همه نقاط
key points نقاط مهم
triads نقاط سه قلو
key points نقاط حساس
trios نقاط سه قلو
triad نقاط سه قلو
primary masses نقاط مادی اولیه
coordinates طول و عرض نقاط
trig point نقاط مثلث بندی
coordinate code رمز مختصات نقاط
shoals نقاط کم عمق دریا
shoal نقاط کم عمق دریا
form line خط بین نقاط هم ارتفاع
pin point تعیین دقیق نقاط
apparent horizon افق حقیقی نقاط
isothermal نقاط هم حرارت اب دریا
isoheyt خط شاخص نقاط هم باران
geodetic control نقاط کنترل ژئودزی
vital points نقاط حساس بدن
plotted ثبت مسیریا نقاط
plots ثبت مسیریا نقاط
dapple چیزی با نقاط رنگارنگ
kyusho نقاط حساس بدن
plot ثبت مسیریا نقاط
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
isoclinal خط نقاط متحدالفشارمغناطیسی روی نقشه
infield نقاط توپگیری در زمین کریکت
isodose rate خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
isopleth نقاط هم ارتفاع موج دریا
networks اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
isogrive خط میزان منحنی نقاط هم ثقل
plots بردن نقاط روی طرح
differential leveling تعیین اختلاف تراز نقاط
plot بردن نقاط روی طرح
network اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
interactive نقاط توقف را تنظیم کند
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
graphic به صورت تصاویر و نقاط و نه متن
plotted بردن نقاط روی طرح
infill نقاط کشیده شده روی نقشه
antipole ساکنین نقاط متقاطر در روی زمین
whistle stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
geong gyuk نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
geodetic control نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
matrixes الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
isobare خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobar خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobars خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
matrix الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
multipass overlap بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
exact location تعیین کردن محل دقیق نقاط
whistle-stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
zenith اوج محور قائم بر افق نقاط
nexus نقاط اتصال بین واحدها در شبکه
isogonic line خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی
Antipodes ساکنین نقاط متقاطردر روی زمین
jabiru لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
horizontal افقی
lateral افقی
laterad افقی
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
remaining velocity سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
all points addressable graphics نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
isogrive خط اتصال نقاط متحدالنیروی ثقل روی نقشه
irredentism سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
quadrantal points نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
radiolocation تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radial line plot روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
bird's eye perspective پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
vital point حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
cross level افقی کردن
cross hatch هاشور افقی
crosscut saw اره افقی بر
cross head تیر افقی
horizontal سطح افقی
cross beam تیر افقی
horizontal disparity ناهمخوانی افقی
abscissa محور افقی
horizontal scrolling حرکت افقی
horizontal hook قلاب افقی
horizontal integration ادغام افقی
horizontal integration تمرکز افقی
horizontal integration انضمام افقی
horizontal loading کولاس افقی
horizontal plane صفحه افقی
transverse plane صفحه افقی
abscissa بعد افقی
horizontal growth رشد افقی
rhumb دایره افقی
horizontal wedge گاوه افقی
horizontal wedge کولاس افقی
horizontal pump پمپ افقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com