English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
coast in point نقطه ورود به ساحل
Other Matches
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
entry point نقطه ورود
coast in point نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
alighting area نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
gold import point نقطه ورود طلا
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
causey ساحل
beached ساحل
shore ساحل
beach ساحل
sea shore ساحل
ashore به ساحل
bank ساحل
banks ساحل
shores ساحل
coast ساحل
coasts ساحل
beaches ساحل
rivage ساحل
landside ساحل
brae ساحل
littoral ساحل
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
attack group گروه تک به ساحل
stethe ساحل رودخانه
beach party تیم ساحل
low lander ساحل نشین
seacoast ساحل دریا
beach زدن به ساحل
beach ساحل شنی
shore duty خدمت ساحل
beached زدن به ساحل
beached ساحل شنی
sea coast ساحل دریا
sandbank ساحل شنی
river bank ساحل رودخانه
river banks ساحل رودخانه
backshore ساحل جزرو مد
back beach ساحل جزرو مد
bank protection ساحل داری
coast guardsman ساحل بان
coastwards درامتداد ساحل
bank revetment پوشش ساحل
coral reef ساحل مرجانی
bankside شیب ساحل
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
riparian ساحل رودخانه زی
river line خط ساحل رودخانه
hard beach ساحل مستحکم
backshore beach ساحل جزرو مد
beaches زدن به ساحل
near shore نزدیک به ساحل
shore کرانه ساحل
seashore ساحل دریا
seashores ساحل دریا
in- نزدیک ساحل
shore ساحل دریا
in نزدیک ساحل
offshore از جانب ساحل
shores کرانه ساحل
land combat نبرد در ساحل
shores ساحل دریا
basegram پیام از ساحل
coastwise درطول ساحل
on shore روی ساحل
beaches ساحل شنی
onshore واقع در ساحل
inshore به طرف ساحل
sandbanks ساحل شنی
coastwards بطرف ساحل
offshore دور از ساحل
coastward درامتداد ساحل
coastward بطرف ساحل
landing beach ساحل پیاده شدن
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
retracted دور شدن از ساحل
retract دور شدن از ساحل
retracting دور شدن از ساحل
near bank ساحل نزدیک رودخانه
coast defence سازمان پدافنداز ساحل
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
waterside متعلق به کناردریا ساحل
retracts دور شدن از ساحل
lee shore ساحل در معرض باد
bank angle زاویه شیب ساحل
put out از ساحل عازم شدن
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
ashore بکنار بطرف ساحل
seebreeze باد از دریا به ساحل
insides موج نزدیک ساحل
hinterland زمین پشت ساحل
inside موج نزدیک ساحل
shelf سراشیب ساحل دریا
bars خور پیشرفتگی اب به ساحل
bar خور پیشرفتگی اب به ساحل
shoring پیاده شدن در ساحل
Ivory Coast کشور ساحل عاج
riverain ساکن ساحل رودخانه
hinterlands زمین پشت ساحل
roadstead لنگرگاه دور از ساحل
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
coasting کشتی رانی در طول ساحل
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
banks صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
cay ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
skate boat قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
offshore winds بادخشکی بادهای دور از ساحل
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
shore break موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
surf cast قلاب اندازی از ساحل در موج
barrier reef صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
landing پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
offshore دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
landings پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
beachhead پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
council of entent ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
straight off مستقیما درجلو موج روبه ساحل
point break موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
liberty man ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
beachheads پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
landing attack تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
jolly boat قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
soup موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
soups موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
approach line خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
coastal refraction تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
dune خاکریز یاتپه شنی ساحل که بادانها را جابجامیکند
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
arrival ورود
entrances ورود
right of entry حق ورود
infare ورود
inductions ورود
induction ورود
air inclusion ورود هوا
entrancing ورود
appulse ورود
importation ورود
introgression ورود
ingress ورود
introit ورود
ingression ورود
entrance fee حق ورود
entrance fees حق ورود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com