English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
minister plenipotentiary نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
Other Matches
apostolic delegate نمایندگی سیاسی پاپ سفیرکبیر پاپ
politic سیاسی نماینده سیاسی
residents نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
persona grata نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
embassy سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassies سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
note نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
noting نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
full length نماینده تمام قدانسان
fullest تمام قدرت
full تمام قدرت
he is an influence in politics فلانی نفوذ سیاسی دارد
all out با تمام قدرت و تلاش
subversion نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
imperialism سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
consuetude est alterra lex عادت قدرت قانونی دارد
he is fifty تمام دارد
For the moment he is in the saddle. فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
slugger بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
elite طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
She loves him in spite lf sll his faults . با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
satyagraha اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
topology توپولوژی بکه که تمام قط عات به یک کابل وصل هستند که در هر انتها Terminator دارد
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
float اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
floated اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
floats اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
port وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
self determination استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
bolshevism مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
political ties هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
interlocks رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlock رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocked رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocking رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
immunity مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics علم سیاسی امور سیاسی
political circles محافل سیاسی دوایر سیاسی
an fitting رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
reestablishment of diplomatic relations برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
isonomy برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
deputies نماینده
deputy نماینده
agent نماینده
agents نماینده
deligate نماینده
indicator نماینده
indicatory نماینده
indicant نماینده
delegates نماینده ها
factor نماینده
factors نماینده
nominee نماینده
commissioners نماینده
commissioner نماینده
mercantile agent نماینده
proctor نماینده
proxy نماینده
attorney نماینده
attorneys نماینده
representatives نماینده
doer نماینده
representatives نماینده ها
doers نماینده
representative نماینده
agency نماینده
agencies نماینده
nominees نماینده
delegating نماینده
delegated نماینده
depts نماینده
delegates نماینده
delegate نماینده
dept نماینده
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
customs agent نماینده گمرکی
legates نماینده پاپ
pathognomomical نماینده ناخوشی
pathognomic نماینده ناخوشی
internunico نماینده پاپ
overseas agent نماینده خارجی
opostolic delegate نماینده پاپ
envoi مامور نماینده
manufacturer's agent نماینده تولیدکننده
jack and gill دونامه نماینده ........
permanent deligate نماینده دایمی
insurance agent نماینده بیمه
consular agent نماینده کنسولی
Members of Parliament نماینده مجلس
Member of Parliament نماینده مجلس
check indicator نماینده مقابله
election انتخاب نماینده
envoys مامور نماینده
representative elements عناصر نماینده
by depty بوسیله نماینده
deputies وکیل نماینده
stack indicator نماینده پشته
deputy وکیل نماینده
represents نماینده بودن
expessive حاکی نماینده
represent نماینده بودن
legate نماینده پاپ
law agent نماینده قضایی
law agent نماینده حقوقی
sales agent نماینده فروش
marker ship کشتی نماینده
sales representative نماینده فروش
sole agent نماینده انحصاری
priority indicator نماینده اولویت
representation تمثال نماینده
represented نماینده بودن
representations تمثال نماینده
envoy مامور نماینده
walking delegate نماینده سیار
manufacturers' agent نماینده تولیدکننده
parliamentarian نماینده مبرز
deputations نماینده نمایندگی
manufacturers' agent نماینده سازنده
manufacturer's agent نماینده سازنده
assignee نماینده مامور
deputation نماینده نمایندگی
parliamentarians نماینده مبرز
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
shipping agent نماینده شرکت کشتیرانی
legates نماینده پاپ حاکم
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
forwarding agent نماینده حمل و نقل
regent نماینده پادشاه رئیس
sole representative نماینده منحصر بفرد
senator نماینده مجلس سنا
envoy extraordiinary نماینده فوق العاده
guidon پرچم نماینده واحد
ho stands for water نماینده اب است O2H
home service agent نماینده فروش داخلی
officially represented دارای نماینده رسمی
delegacy نماینده هیئت نمایندگان
polyphonic نماینده چندین صدا
exponent شرح دهنده نماینده
legate نماینده پاپ حاکم
debt collecting agency نماینده وصول مطالبات
factor حق العمل کار نماینده
sole agent نماینده منحصر بفرد
regents نماینده پادشاه رئیس
lord lieutenant نماینده پادشاه در ایالات
to act for somebody نماینده کسی بودن
senators نماینده مجلس سنا
exponents شرح دهنده نماینده
factors حق العمل کار نماینده
polyphonous نماینده چندین صدا
phraseogram خط یا خطوط نماینده عبارات
overseas agent نماینده درکشور بیگانه
socio political سیاسی
political سیاسی
politico سیاسی
diplomatic سیاسی
politicos سیاسی
impersonify ادم ساختن نماینده بودن از
symptomatic مطابق نشانه بیماری نماینده
g man نماینده مخصوص دایره بازرسی
agent نماینده عامل شیمیایی خرج
marker ship ناو نماینده یاجلودار ستون
typifying نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typifies نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typified نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typify نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
unseat محروم کردن نماینده از کرسی
syndic نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
unseated محروم کردن نماینده از کرسی
legate ایلچی نماینده تام الاختیار
ship's husband مباشر و مالک نماینده کشتی
unseating محروم کردن نماینده از کرسی
unseats محروم کردن نماینده از کرسی
legates ایلچی نماینده تام الاختیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com