English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
promise نوید انتظار وعده دادن
promises نوید انتظار وعده دادن
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
invite مهمان کردن وعده دادن
invited مهمان کردن وعده دادن
invites مهمان کردن وعده دادن
invitations وعده خواهی وعده گیری
invitation وعده خواهی وعده گیری
budding پر نوید
attends انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend انتظار کشیدن انتظار داشتن
promising نوید دهنده
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
glad tidings خبر خوش نوید
rosy <adj.> امید بخش [نوید دهنده]
rain check نوید یا قول دعوت بعدی
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
usance وعده
punctually در سر وعده
promise وعده
payable at sight بی وعده
behest وعده
vows وعده
vowing وعده
termless بی وعده
vow وعده
vowed وعده
promises وعده
usance وعده فرجه
forward delivery تحویل به وعده
forward dealing معامله به وعده
due at a specified date after sight وعده دار
credited وعده مهلت
credit وعده مهلت
cop-out خلف وعده
crediting وعده مهلت
credits وعده مهلت
usance bill برات به وعده
appointment وعده ملاقات
appointments وعده ملاقات
payable at maturity وعده دار
rendezvous area وعده گاه
postdated cheque چک وعده دار
plea وعده مشروط
pleas وعده مشروط
hest امریه وعده
promissory وعده اور
date [appointment] وعده ملاقات
punctual payment پرداخت در سر وعده
cop-outs خلف وعده
promisor وعده دهنده
rendezvous وعده گاه
appointed day وعده ملاقات
on six mounth scredit با ششماه وعده
on credit month's وام با وعده ..... ماهه
appointments وعده های ملاقات
invite خواندن وعده گرفتن
So much for her promises . این هم از وعده های او
contango با وعده معامله کردن
helpings یک وعده یا پرس خوراک
invited خواندن وعده گرفتن
invites خواندن وعده گرفتن
usance برات وعده دار
appointed days وعده های ملاقات
dates [appointments] وعده های ملاقات
i rest upon your promise من به وعده شما است
matured وعدهای وعده دار
maturity وعده یا موعد پرداخت
helping یک وعده یا پرس خوراک
meal times زمان وعده های غذا
the bill is undue وعده برات نرسیده است
redezvous وعده ملاقات اجتماع مجدد
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
person to his promise کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
He gave us to understand that he would help us. او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
make it up to someone <idiom> انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
anticipation انتظار
expectance انتظار
prospect انتظار
expectantly با انتظار
prospecting انتظار
prospects انتظار
expectancy انتظار
expectation انتظار
prospected انتظار
expectations انتظار
ready line خط انتظار
ante-chamber اتاق انتظار
bide در انتظار ماندن
in prospect انتظار داشته
lobbied سالن انتظار
standby حالت انتظار
standbys حالت انتظار
inopinate انتظار نداشته
in prospective انتظار داشته
waiting room اطاق انتظار
anticipatory در حال انتظار
rendezvous area موضع انتظار
redezvous محل انتظار
waiting lists لیست انتظار
waiting-rooms اطاق انتظار
waiting list لیست انتظار
half pay حق انتظار خدمت
waiting-room اطاق انتظار
lobbies سالن انتظار
in the cards <idiom> انتظار داشتن
anteroom اطاق انتظار
ante-rooms اطاق انتظار
cooling period زمان انتظار
probable <adj.> انتظار می رود
presumable <adj.> انتظار می رود
expected <adj.> انتظار می رود
estimated <adj.> انتظار می رود
anticipated <adj.> انتظار می رود
to my great surprise برخلاف انتظار من
reception room اتاق انتظار
reception rooms اتاق انتظار
anticipative درحالت انتظار
aspiration level سطح انتظار
beyond the pale <idiom> دوراز انتظار
waiting time زمان انتظار
to look forward to انتظار داشتن
expectative مورد انتظار
waiting-room اتاق انتظار
expectancy table جدول انتظار
wait state حالت انتظار
error of expectation خطای انتظار
wait state وضعیت انتظار
wait time زمان انتظار
anterooms اطاق انتظار
lobby سالن انتظار
expectancy chart نمودار انتظار
means end expectation انتظار وسیله- هدف
tempo stroll variation واریاسیون صبر و انتظار
on deck در انتظار نوبت شنا
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
suit up ذخیره در انتظار بازی
nonpay status حالت انتظار خدمتی
one anxious week of waiting یک هفته انتظار با نگرانی
to look forward to something انتظار چیزی را داشتن
point spread امتیاز قابل انتظار
look forward انتظار چیزی را داشتن
likly انتظار داشتنی مناسب
expected value ارزش مورد انتظار
expected price قیمت مورد انتظار
expected frequency فراوانی مورد انتظار
anticipated profit سود مورد انتظار
beyond one's expectation مافوق انتظار کسی
anticipated price قیمت مورد انتظار
sales expectations فروش مورد انتظار
anticipated inflation تورم مورد انتظار
intended saving پس انداز مورد انتظار
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
speculating انتظار سودو زیاد داشتن
speculated انتظار سودو زیاد داشتن
product life expectancy عمر مورد انتظار محصول
waits انتظار کشیدن معطل شدن
wait انتظار کشیدن معطل شدن
speculate انتظار سودو زیاد داشتن
waited انتظار کشیدن معطل شدن
awaited منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting منتظر شدن انتظار داشتن
speculates انتظار سودو زیاد داشتن
awaits منتظر شدن انتظار داشتن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
expects انتظار داشتن منتظر بودن
to have arrived [expected moment] رسیدن [به زمان انتظار رفته]
await منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
profiteers فردیکه انتظار سودزیاد دارد
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
profiteer فردیکه انتظار سودزیاد دارد
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
envisaged انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
cabstand [American E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
a further 50 are in prospect ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
taxi stand توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
ready cap حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com