English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
the enemy نیروی دشمن
Search result with all words
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
Other Matches
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
abhorrer دشمن
xenophobe دشمن
enemies دشمن
hostile دشمن
foes دشمن
adversary دشمن
adversaries دشمن
at d. دشمن
foeman دشمن
enemy دشمن
adversarial دشمن
foe دشمن
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
contained احاطه دشمن
contains احاطه دشمن
man hater دشمن ادم
evades گریز از دشمن
enemies دشمن کردن
evading گریز از دشمن
evaded گریز از دشمن
evade گریز از دشمن
antagonizing دشمن کردن
potential enemy دشمن اصلی
potential enemy دشمن حتمی
antagonize دشمن کردن
antagonising دشمن کردن
archenemy دشمن بزرگ
arch enemy دشمن بزرگ
the enemy کشتی دشمن
antagonises دشمن کردن
antagonised دشمن کردن
antichrst دشمن مسیح
antagonized دشمن کردن
alien enemy دشمن خارجی
antagonizes دشمن کردن
enemy دشمن کردن
xenophobe دشمن بیگانه
hateable دشمن داشتنی
wane جنگ دشمن
hostile artillery توپخانه دشمن
hostile battery اتشبار دشمن
merged دشمن فاهر شد
front سمت دشمن
unfriendly دشمن ناشناس
enemy state دولت دشمن
enemy state حکومت دشمن
waned جنگ دشمن
wanes جنگ دشمن
contain احاطه دشمن
engagement درگیری با دشمن
engagements درگیری با دشمن
waning جنگ دشمن
antagonist رقیب دشمن
feudist متحد دشمن
antagonists رقیب دشمن
enemy forces نیروهای دشمن
nemesis دشمن بزرگ
fronting سمت دشمن
close with نزدیک شدن به دشمن
repulsing پس زدن دشمن وازدن
repulses پس زدن دشمن وازدن
betrayed تسلیم دشمن کردن
betray تسلیم دشمن کردن
suspect battery اتشبار مشکوک دشمن
break through نفوذکردن در مواضع دشمن
break off قطع تماس با دشمن
betraying تسلیم دشمن کردن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
betrayment تسلیم به دشمن کردن
close in نزدیک شدن به دشمن
betrays تسلیم دشمن کردن
repulsed پس زدن دشمن وازدن
repulse پس زدن دشمن وازدن
trophy of war غنیمت جنگی از دشمن
threats دشمن تهدید کردن
harassing به هم زدن کارایی دشمن
threat دشمن تهدید کردن
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
line of approach راه تقرب به دشمن
One enemy is one too many. یک دشمن هم زیاد است
He gave the inemy no respite . به دشمن مهلت نداد
To the envy of our enemies . به کوری چشم دشمن
harasses ناراحت کردن دشمن
harasses ایذا کردن دشمن
enemy in liken of friend دشمن در لباس دوست
flank crossing عبوراز جناح دشمن
to pierce the enemy's line دشمن رخنه کردن
anti air ضد برتری هوایی دشمن
harass ایذا کردن دشمن
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
harass ناراحت کردن دشمن
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
flank crossing دور زدن جناح دشمن
evader گمشده جنگی در منطقه دشمن
infiltrated در خطوط دشمن نفوذ کردن
evasion and scape گریز و فراراز دست دشمن
identification zone منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
infiltrates در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate در خطوط دشمن نفوذ کردن
electromagnetic intrusion نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
counter surveillance عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
confirmed location محل تایید شده دشمن
captured material وسایل گرفته شده از دشمن
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
direct pressure تعاقب کردن مستقیم دشمن
diversionary attack تک منحرف کننده توجه دشمن
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
To break down the enemys resistance. مقاومت دشمن رادرهم شکستن
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
strike حمله ضربه زدن به دشمن
scrambled درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scramble درگیر شدن باهواپیمای دشمن
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
threat study بررسی امکانات رزمی دشمن
siege mentality دشمن پنداری همه جانبه
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
strategic reconnaissance بررسی مقدماتی وضع دشمن
strikes حمله ضربه زدن به دشمن
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb> یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
scrambling درگیر شدن باهواپیمای دشمن
hostile متعلق به دشمن خصومت امیز
scrambles درگیر شدن باهواپیمای دشمن
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
snooperscope دوربین مخصوص هدف گیری دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com