English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
muzzle energy نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
Other Matches
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
out flow of labor خروج نیروی کار
exhaust pipe لوله خروج بخار یا دود
jet propulsion نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
terminal velocity سرعت گلوله داخل لوله
ramming راندن گلوله به داخل لوله
grommet حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
muzzle velocity سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
point of fall نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
reactionpropulsion سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
In the fullness lf time . به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
sockets بست لوله دوراهی لوله
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
leakage or breakage خروج
exit خروج
exits خروج
exhaust خروج
outgo خروج
exodus خروج
emersion خروج
prolapsus خروج
emission خروج
exhausts خروج
egression خروج
egress خروج
propulsion خروج
emissions خروج
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
inapposite بی موقع
siting موقع
unseasonable بی موقع بی جا
occasioning موقع
periods موقع
period موقع
when در موقع
ill-timed بی موقع
premature بی موقع
nails به موقع
seasonably به موقع
occasions موقع
inopportunely بی موقع
behind time بی موقع
unseasonably بی موقع بی جا
occasioned موقع
nail به موقع
term موقع
termed موقع
terming موقع
nailed به موقع
at the precise moment در سر موقع
at an unearthy hour بی موقع
occasion موقع
order off حکم خروج
outlet مجرای خروج
capital outflow خروج سرمایه
out flow of capital خروج سرمایه
outage راه خروج
emissions صدور خروج
emergency exit خروج اضطراری
prolapse of the uterus خروج سیبک
order off the field حکم خروج
emission صدور خروج
outages راه خروج
log off خروج از سیستم
electron affinity انرژی خروج
spermatism خروج منی
log out خروج از سیستم
logout خروج از سیستم
ingress and egress دخول و خروج
outlets مجرای خروج
angle of emergence زاویه خروج
exit point نقطه خروج
ejaculates خروج منی
transpiration خروج نفوذ
eccentricities خروج از مرکزیت
eccentricities خروج از مرکز
debouchment خروج ازتنگنا
spurting خروج ناگهانی
defecation خروج مدفوع
ejaculating خروج منی
emergency exit در خروج اضطراری
ejaculated خروج منی
ejaculate خروج منی
spurts خروج ناگهانی
blow out خروج ناگهانی
spurted خروج ناگهانی
spurt خروج ناگهانی
dump valve شیر خروج
light spill خروج نور
exhaust valve شیر خروج
work function انرژی خروج
exhaust velosity سرعت خروج
debouch راه خروج
exeat اجازهء خروج
eccentricity خروج از مرکزیت
eccentricity خروج از مرکز
discrete <adj.> موقع شناس
place مکان موقع
fieldcorn موقع جولان
prudent [discreet] <adj.> موقع شناس
by this تا این موقع
on one occasion دریک موقع
on the dot <idiom> دقیقا سر موقع
e. to the occasion درخور موقع
at a later period در موقع دیگر
tactless موقع نشناس
places مکان موقع
placing مکان موقع
meal time موقع خوراک
tactfully موقع شناس
inopportune بی موقع نامناسب
discreet <adj.> موقع شناس
tactlessly موقع نشناس
noontime موقع فهر
discretional <adj.> موقع شناس
seed time موقع تخمکاری
on the button <idiom> درست سر موقع
nick موقع بحرانی
thitherto تا ان موقع تاقبل از ان
in due course در موقع خود
post entry ثبت پس از موقع
situation محل موقع
nicking موقع بحرانی
situations محل موقع
to be proper for به موقع بودن
nicked موقع بحرانی
nicks موقع بحرانی
time فرصت موقع
timed فرصت موقع
tactful موقع شناس
times فرصت موقع
the proper time to do a thing موقع مناسب
criticalness اهمیت موقع
positioning موقع یابی
juncture موقع بحرانی
nails به موقع پرداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com