Dictiornary-Farsi | نیمه نخست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
half	نیمه نخست
first half	نیمه نخست
half-time	نیمه نخست


Other Matches

overlaps	نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped	نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap	نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse	رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap	چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses	رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos	روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos	ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semilustrous	نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate	نیمه نیمه روی هم گذاشتن
spliced	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic	نیمه عمومی نیمه دولتی
semi naufragium	نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life	نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
first	نخست
prime	نخست
imprlmis	نخست
primed	نخست
primes	نخست
first moment	گشتاور نخست
Prime Ministers	نخست وزیر
first moment	عزم نخست
first coat	اندودیارنگ نخست
first begotten	نخست زاده
Prime Minister	نخست وزیر
premiers	نخست وزیر
premier	نخست وزیر
at first blush	در وهله نخست
ex prime minister	نخست وزیرپیشین
book one	کتاب نخست
Downing Street	نخست وزیر
at first hand	در وهله نخست
forenames	نام نخست
firstborn	نخست زاده
primogeniture	نخست زادگی
primeminister	نخست وزیر
premiership	نخست وزیری
prime ministership	نخست وزیری
first and foremost <adv.>	دردرجه نخست
primordium	مرحله نخست
imprlmis	نخست انکه
grand vizier	نخست وزیر
first-born	نخست زاده
first ling	نخست زاده
first born	نخست زاده
firstling	نخست زاده
head of the state	نخست وزیر
forename	نام نخست
imprimis	در مرحله نخست
rehabilitates	بحال نخست برگرداندن
rehabilitated	بحال نخست برگرداندن
from the very f.	ازهمان وهله نخست
right of primogeniture	حق نخست زادگی یا ارشدیت
rehabilitating	بحال نخست برگرداندن
first audio stage	مرحله صوتی نخست
primigenial	نخست پیدا شده
it was we who went first	ما بودیم که نخست رفتیم
involuted	بحال نخست برگشته
rehabilitate	بحال نخست برگرداندن
white	بازیگر نخست شطرنج
whiter	بازیگر نخست شطرنج
whitest	بازیگر نخست شطرنج
premiership	دفتر نخست وزیری
foremost	جلوترین دردرجه نخست
top board	میز نخست شطرنج
premiership	مقام نخست وزیری اولویت
in the first flight	دارای مقام نخست سردسته
deputy primeminister	قائم مقام نخست وزیر
premiering	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiered	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premier	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiers	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiere	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
It must be put up to the prime minister .	باید بعرض نخست وزیر برسد
premieres	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
to drink to a person	نخست خودنوشیدن وسپس دیگریرابنوشیدن واداشتن
base on halls	گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
beneficial occupancy	اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
Chancellors	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
fence off	کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
Chancellor	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.	من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
from mid may to mid june	از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
He undertook the primiership at the age of eighty.	درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
semifinal	مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
stiffish	نیمه شق
mid	نیمه
mid-	نیمه
midnight	نیمه شب
half deck	نیمه پل
moiety	نیمه
part way	نیمه
semi	نیمه
in noon of night	در نیمه شب
division line	خط نیمه
semis	نیمه
opener	مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
semi independent	نیمه مستقل
semi mechanization	نیمه مکانیزه
semi-precious	نیمه بهادار
semi conductor	نیمه هادی
semi-precious	نیمه گرانبها
partial fixing	نیمه گیرداری
semi-conscious	نیمه هشیار
nocturn	عبادت نیمه شب
middle watch	نگهبانی نیمه شب
sub-tropical	نیمه حاره
underemployed	نیمه کار
semi literate	نیمه نویسا
semi-final	نیمه نهایی
semi-conscious	در حال نیمه غش
semi-conscious	نیمه بیهوش
semiautomatic	نیمه خودکار
semi skilled	نیمه ماهر
semicivilized	نیمه متمدن
quasi concave	نیمه مقعر
quasi commercial	نیمه بازرگانی
quasi public	نیمه عمومی
quasi public	نیمه دولتی
aileron	نیمه سنتوری
quasi private	نیمه خصوصی
dwarf wall	دیوار نیمه
half-column	نیمه ستون
half-bat	آجر نیمه
quasi convex	نیمه محدب
second half	نیمه دوم
semicinductor	نیمه رسانا
semicinductor	نیمه هادی
partially hearing	نیمه شنوا
semiarid	نیمه خشک
semiarboreal	نیمه درختی
partially sighted	نیمه بینا
semiaquatic	نیمه ابزی
semiactive	نیمه فعال
semi trailer	نیمه یدک
semi official	نیمه رسمی
preconscious	نیمه هشیار
semitranslucent	نیمه کدر
semipublic	نیمه همگانی
semipro	نیمه حرفهای
semiprivate	نیمه خصوصی
semipermeable	نیمه تراوا
semipermanent	نیمه جاودان
semiparasitic	نیمه انگلی
semiopaque	نیمه کدر
semiopaque	نیمه شفاف
semimobile	نیمه متحرک
subfossil	نیمه سنگواره
semilustrous	نیمه درخشنده
semilogarithmic	نیمه لگاریتمی
semitranslucent	نیمه شفاف
subarid	نیمه خشک
semireligious	نیمه مذهبی
semiterrestrial	نیمه خاکی
semisynthetic	نیمه ترکیبی
semisynthetic	نیمه مصنوعی
semitransparent	نیمه شفاف
semitropic	نیمه گرمسیری
semivitrified	نیمه شیشهای
shaly clay	رس نیمه بلوری
semisolid	نیمه جامد
semiskilled	نیمه ماهر
semirigid	نیمه سخت
solid state	نیمه هادی
subacute	نیمه حاد
subadult	نیمه بالغ
semilog	نیمه لگاریتمی
semiliquid	نیمه مایع
semidome	نیمه گنبد
semidivine	نیمه خدا
semidivine	نیمه الهی
aileron	نیمه لچکی
semidetached	نیمه مجزا
semicrystalline	نیمه بلورین
semicrystalline	نیمه متبلور
semiconscious	نیمه بیهوش
semiconscious	نیمه اگاه
semiconscious	نیمه هوشیار
semicolonialism	نیمه مستعمراتی
semicolonial	نیمه مستعمره
semicolonial	نیمه ازاد
semidomesticated	نیمه اهلی
semierect	نیمه ایستاده
semierect	نیمه قائم
subovate	نیمه بیضی
semilate	نیمه دیررس
semihard	نیمه محکم
semihard	نیمه سخت
semigloss	نیمه شفاف
semigloss	نیمه درخشان
semiofficial	نیمه رسمی
semiformal	نیمه رسمی
subsaline	نیمه شور
semifluid	نیمه ابکی
semifixed	نیمه ثابت
semifinal	نیمه نهایی
half-timbered	نیمه چوبی

half