Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
hereditaments
هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
Other Matches
patrimonies
ثروت موروثی میراث
patrimony
ثروت موروثی میراث
inheritable
میراث بردنی قابل انتقال
heredity
دارای حق موروثی انتقال موروثی
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
tandem
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
tandems
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
silver spoon
ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
to invite tenders for something
چیزی را به مناقصه گذاشتن
to advertise for bids
چیزی را به مزایده گذاشتن
to invite tenders for something
چیزی را به مزایده گذاشتن
to put something on the shelf
<idiom>
چیزی را به کنار گذاشتن
to advertise for bids
چیزی را به مناقصه گذاشتن
To leave something hanging.
چیزی رابلاتکلیف گذاشتن
to put something into cold storage
<idiom>
چیزی را به کنار گذاشتن
play a legal trick
کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
crutches
دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something .
کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
to weather something
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
crutch
دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
To put a price on something .
روی چیزی قیمت گذاشتن
binds
به صورتی که قابل اجرا باشد
bind
به صورتی که قابل اجرا باشد
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
impact
اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
impacts
اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
to sow the seeds of something
تخم چیزی راکاشتن بنیادچیزی را گذاشتن
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
to impinge on something
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
to put something at somebody's disposal
چیزی را در دسترس
[اختیار]
کسی گذاشتن
easy to use
آنچه قابل فهم و انجام باشد
optional
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
underrate
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
binders
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
packet
شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
manageable
آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
floating
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
packets
شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
binder
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
machines
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
primes
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
shares
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
shared
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
share
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
machined
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
primed
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
prime
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
thumbnails
هر چیزی که باندازه ناخن باشد
thumbnail
هر چیزی که باندازه ناخن باشد
site
محلی که پایه چیزی باشد
sited
محلی که پایه چیزی باشد
sites
محلی که پایه چیزی باشد
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
convertible
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
omr
و به صورتی که قابل پردازش در کامپیوتر باشد تبدیل میکند
physical record
بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
computer readable
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
vanes
کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
vane
کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
convertibles
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
dag
قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
contents
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
crutch
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
crutches
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
raee show
نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
address for service of a summons
[address where a summons may be served]
آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد
[حقوق]
references
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
micro prolog
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
reprogram
تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد
planes
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
buzzes
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
planing
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
buzz
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzing
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
digitize
تبدیل سیگنالهای آنالوگ به دیجیتال که قابل پردازش با کامپیوتر باشد
relocatable
برنامه کامپیوتری که قابل بارشدن واجرا ازهرفضای حافظه باشد
buzzed
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
biddable
دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی
let go
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
fiefdom
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdoms
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
information
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
preclinical
وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
signaled
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signalled
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
ocr
طرح حرف که توسط خواننده OCR به آسانی قابل خواندن باشد
chips
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
linear
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
signal
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
chip
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
reducing
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduce
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduces
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
sectors
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
sector
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
visualization
تبدیل اعداد یا داده به صورت گرافیکی که راحت تر قابل فهم باشد
to feel like something
احساس که شبیه به چیزی باشد کردن
[مثال پارچه]
scrap heap policy
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
normalize
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalised
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalizes
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalises
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalising
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
ingrowth
رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
exceptions
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
adc
وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
punch
وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
current assets
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
punched
وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punches
وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
CD quality
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
card
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
cards
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
pixel
کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
cruelty
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
wind aided
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
pocket piece
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
commodities
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
to rule something out
چیزی را غیر قابل دانستن
to exclude something
[as something]
چیزی را غیر قابل دانستن
pooler
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
map
پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
maps
پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
authentication
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
wherewithal
چیزی که بوسیله ان عملی قابل اجراست
data interchange format
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
mouses
برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
partition
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
mouse
برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
partitions
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
readable
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
graphics
تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
linal descent
موروثی
patrimonial
موروثی
inherited
موروثی
inheritable
موروثی
heredity
موروثی
feuded
حق موروثی
feuding
حق موروثی
feuds
حق موروثی
feud
حق موروثی
I'll take a leap of faith.
من آن را باور میکنم
[می پذیرم]
[چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
heirloom
صفت موروثی
heritage
سهم موروثی
heirlooms
صفت موروثی
inheritated error
خطای موروثی
inborn
موروثی جبلی
hereditament
مال موروثی
strain
حالت موروثی
principal
صفت موروثی
principals
صفت موروثی
heredity
انتقال موروثی
strains
حالت موروثی
congenital
موروثی ذاتی
document
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
default
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
hybrid
چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
implicit function
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
tradition
عقیده موروثی عرف
document
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
DOR
سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
bequests
میراث
bequest
میراث
heritage
میراث
inheritances
میراث
legatee
میراث بر
heir
میراث بر
hereditament
میراث
legacy
میراث
legacies
میراث
inheritance
میراث
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com