Dictiornary-Farsi | هزینه عبور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (12 milliseconds)

English	Persian
fare	هزینه عبور
fared	هزینه عبور
fares	هزینه عبور
faring	هزینه عبور


Search result with all words

lockage	هزینه عبور کشتی ازسد بالابر
Other Matches

wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
cost center	قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage	هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
cost contract	قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale	کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing	قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
road haulage	حق عبور
crossing	عبور
cross-Channel	عبور
alpha canis majoris	عبور
transmittancy	عبور
right of passage	حق عبور
toll	حق عبور
tolling	حق عبور
tolls	حق عبور
transit	عبور
right of way	حق عبور
rights of way	حق عبور
passage of lines	عبور از خط
transmissions	عبور
passages	حق عبور
passages	عبور
transmission	عبور
fording	عبور از اب
passage	عبور
transmittal	عبور
passage	حق عبور
transmittance	عبور
penstock	مجرای عبور اب
trafficability	قابلیت عبور
crossest	عبور کردن
tolling	عوارض عبور
practicableness	قابلیت عبور
transit bill	پروانه عبور
transit	عبور کردن
transit	راه عبور
traject	عبور گذرگاه
transit bill	اجازه عبور
transduction	انقال عبور
tolls	عوارض عبور
cross	عبور کردن
pass	اجازه عبور
passed	عبور کردن
passed	گذر عبور
passed	کلمه عبور
passed	اجازه عبور
passes	عبور کردن
passes	گذر عبور
passes	کلمه عبور
passes	اجازه عبور
crosses	عبور کردن
fleet	عبور سریع
overfly	عبور کردن
crosser	عبور کردن
passavani	سند عبور
toll	عوارض عبور
passageway	محل عبور
transmittance	مقدار عبور
transmission factor	ضریب عبور
traversing	عبور کردن
through traffic	عبور یکسره
thoroughfare	راه عبور
thoroughfares	راه عبور
transmission grating	شبکه عبور
wading crossing	عبور از پایاب
traverses	عبور کردن
traversable	قابل عبور
traverse	عبور کردن
transoceanic	عبور از اقیانوس
cruise	عبور کردن
cruised	عبور کردن
transit traffic	عبور ترانزیتی
tessera	کلمه عبور
fleets	عبور سریع
transit error	خطای عبور
passageways	محل عبور
band pass	نوار عبور
traversed	عبور کردن
transit time	مدت عبور
cruises	عبور کردن
ford	محل عبور
fords	محل عبور
transit time	زمان عبور
communication	عبور اطلاعات
shallow fording	عبور از اب کم عمق
passable	قابل عبور
cruising	عبور کردن
passages	عبور سفر
passages	راه عبور
passages	اجازه عبور
safe conducts	رخصت عبور
passage	عبور سفر
passage	راه عبور
safe-conducts	رخصت عبور
passage	اجازه عبور
trafficking	عبور و مرور
fordless	غیرقابل عبور
fordability	قابلیت عبور
fordable	قابل عبور
traffic	عبور و مرور
current passage	عبور جریان
crossing area	منطقه عبور
traffics	عبور و مرور
highway user tax	مالیات حق عبور
crossing the line	عبور از استوا
crossing the line	عبور از خط استوا
safe conduct	رخصت عبور
counter sign	اسم عبور
pass	کلمه عبور
conge	اجازه عبور
oil passage	عبور روغن
password	اسم عبور
forded	محل عبور
passwords	اسم عبور
pass	عبور کردن
pass	گذر عبور
trafficked	عبور و مرور
deep fording	عبور از اب عمیق
girdle traverse	عبور کمربندی
laissez passer	پروانه عبور
electron transition	عبور الکترون
light passing	عبور نور
traverse	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
gas port	محفظه عبور گاز
traversed	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
vapor trail	مسیر عبور بخار
time distance	زمان عبور ستون
traffic flow	کشش عبور ومرور
gas port	لوله عبور گاز
ship influence	تاثیر عبور کشتی
traffic intensity	شدت عبور و مرور
wall entrance	عبور از داخل دیوار
traffic control	کنترل عبور و مرور
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
traversing	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverses	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
traffic lane	مسیر عبور و مرور
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
traffic density	شدت عبور و مرور
impassable	غیر قابل عبور
traffic density	تراکم عبور و مرور
traffic density	تکاشف عبور و مرور
traffic court	دادگاه عبور و مرور
ferryboat	قایق عبور از رودخانه
ferryboats	قایق عبور از رودخانه
overflight	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
deep fording	عبور از عمق زیاد اب
crossing site	محل عبور اجباری
cuts	عبور کردن گذاشتن
cut	عبور کردن گذاشتن
transduction	عبور از ماوراء چیزی
transilluminate	عبور نور از یک عضو
transcutaneous	عبور کننده از پوست
traject	از محلی عبور کردن
trafficability	قابلیت عبور ومرور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
traffic sign	علامت عبور و مرور
overflights	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
passwords	اسم شب کلمه عبور
go	گذشتن عبور کردن
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
light transition loss	تلف عبور نور
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
practicably	بطور قابل عبور
slot	مجرای عبور روغن
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
slots	مجرای عبور روغن
slotting	مجرای عبور روغن
controlled passing	عبور کنترل شده
transit	کنترل عبور و مرورکشتیها
goes	گذشتن عبور کردن
road time	زمان عبور از جاده
passtime	زمان عبور ستون
electron transit time	زمان عبور الکترون
password	اسم شب کلمه عبور
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
innocent passage	عبور بدون ضرر
way	راه عبور گذرگاه
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها
sally port	دروازه عبور از قلعه
tab	هزینه
expenditures	هزینه ها
tolls	هزینه
benefit cost analysis	هزینه
outlays	هزینه
outlay	هزینه
expense	هزینه
tolling	هزینه
outgoings	هزینه

fare