Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
inhibitive
وابسته به جلوگیری
Other Matches
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
countercheck
جلوگیری
forbiddance
جلوگیری
stoppages
جلوگیری
contraception
جلوگیری
obstructions
جلوگیری
obstruction
جلوگیری
arrested
سد جلوگیری
interdiction
جلوگیری
stoppage
جلوگیری
interception
جلوگیری
premunition
جلوگیری
debarment
جلوگیری
arrest
سد جلوگیری
arrests
سد جلوگیری
restraints
جلوگیری
restraint
جلوگیری
suppression
جلوگیری
prevention
جلوگیری
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
check
جلوگیری کردن از
keep
جلوگیری کردن
keeps
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن از
to provide against
جلوگیری کردن
checked
جلوگیری کردن از
birth control
جلوگیری از ابستنی
contraception
جلوگیری از ابستنی
restrains
جلوگیری کردن از
irrepressible
جلوگیری نکردنی
preservative
ماده جلوگیری
arrests
جلوگیری از سقوط
restrain
جلوگیری کردن از
erosion control
جلوگیری از فرسایش
inhibiter
جلوگیری کننده
checks
جلوگیری کردن از
hinders
جلوگیری کردن
prevents
جلوگیری کردن از
restraining
جلوگیری کردن از
prohibiting
جلوگیری کردن
prohibit
جلوگیری کردن
arrests
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن
prevented
جلوگیری کردن
prevented
جلوگیری کردن از
prevents
جلوگیری کردن
preventing
جلوگیری کردن
arrested
جلوگیری از سقوط
arrested
جلوگیری کردن
hindering
جلوگیری کردن
hindered
جلوگیری کردن
hinder
جلوگیری کردن
inhibitions
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibition
جلوگیری از بروزاحساسات
preventive
جلوگیری کننده
preventive
عامل جلوگیری
arrest
جلوگیری کردن
arrest
جلوگیری از سقوط
prohibits
جلوگیری کردن
preventing
جلوگیری کردن از
inhibitor
جلوگیری کننده
hold in
جلوگیری کردن
block age
جلوگیری انسداد
preventible
قابل جلوگیری
preventable
قابل جلوگیری
preventability
قابلیت جلوگیری
prevenience
منع جلوگیری
suppressive
جلوگیری کننده
noise suppression
جلوگیری ازپارازیت
suppressor
جلوگیری کننده
pull up
جلوگیری کردن
premune
ناشی از جلوگیری
repressed
جلوگیری شده
rule out
جلوگیری کردن
accident prevention
جلوگیری از سانحه
abatement
فروکش جلوگیری
repessive
جلوگیری کننده
bridling
جلوگیری کردن از
bridles
جلوگیری کردن از
bridled
جلوگیری کردن از
bridle
جلوگیری کردن از
stop
جلوگیری منع
stopped
جلوگیری منع
stopping
جلوگیری منع
stops
جلوگیری منع
quenchless
غیرقابل جلوگیری
quenchable
قابل جلوگیری
interdict
جلوگیری ممنوعیت
inhibits
جلوگیری کردن
uncontrollable
غیرقابل جلوگیری
uncontrollably
غیرقابل جلوگیری
preservation
محافظت جلوگیری
rebuffs
جلوگیری کردن
holds
جلوگیری کردن
to keep back
جلوگیری کردن از
hold
جلوگیری کردن
controlment
اختیارداری جلوگیری
letted
منع جلوگیری
preservatives
ماده جلوگیری
checkless
غیرقابل جلوگیری
interceptive
جلوگیری کننده
preclusive
جلوگیری کننده
rebuff
جلوگیری کردن
rebuffing
جلوگیری کردن
rebuffed
جلوگیری کردن
inhibit
جلوگیری کردن
control
بازرسی نظارت جلوگیری
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
out of hand
غیر قابل جلوگیری
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
stoppers
توپی جلوگیری کننده
without restraint
ازادانه بدون جلوگیری
inhibits
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibit
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
curbing
جلوگیری لبه پیاده رو
curbed
جلوگیری لبه پیاده رو
curb
جلوگیری لبه پیاده رو
fire control
جلوگیری از اتش سوزی
stopper
توپی جلوگیری کننده
curbs
جلوگیری لبه پیاده رو
nails
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nail
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
preservative
جلوگیری کننده از فساد
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
to resist heat
از نفوذگرما جلوگیری کردن
to avert bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
snubs
جلوگیری سرزنش کردن
snubbing
جلوگیری سرزنش کردن
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
prohibitively
بطور جلوگیری کننده
prohibitory
گران جلوگیری کننده
snub
جلوگیری سرزنش کردن
snubbed
جلوگیری سرزنش کردن
to avoid bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
preservatives
جلوگیری کننده از فساد
contraceptives
وسیله جلوگیری از ابستنی
repels
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prohibitive
گران جلوگیری کننده
repelled
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
contraceptive
وسیله جلوگیری از ابستنی
preventative
پیشگیر جلوگیری کننده
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
cutman
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
incontrollable
غیر قابل جلوگیری
associated
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
rib to prevent seepage
پشت بند جلوگیری از تراوش
gateage
دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
prevention of discrimination sub commiss
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
head off
<idiom>
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
get by
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
buffer zones
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
antiskid treatment
عمل جلوگیری ازسر خوردن
shrinkage prevention
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
lacquer preservative
لاک جلوگیری کننده از فساد
release denial
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
safety regulations
ایین نامه جلوگیری از خطر
antibiotic
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotics
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
echo suppression
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
to pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
preventive
عامل ممانعت جلوگیری کننده
weak safety
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
hinder
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hold
متصرف بودن جلوگیری کردن از
pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com