Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
fathom
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathomed
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathoming
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathoms
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
Other Matches
leagues
واحد راه پیمایی که تقریبامساوی 4/2 تا 6/4 میل است
league
واحد راه پیمایی که تقریبامساوی 4/2 تا 6/4 میل است
tons
واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
ton
واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
metric hundredweight
واحد وزنی برابر 05 کیلو گرم
cabled
واحد طول دریایی برابر 022 یارد
cable
واحد طول دریایی برابر 022 یارد
verst
واحد درازا در روسیه برابر 6701 متر
inched
واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
footcandle
واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
inching
واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
inches
واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
inch
واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
fluid dram
واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
gals
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gal
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
millibar
واحد فشار جو برابر یک هزارم " بار" یاهزار "دین "در هر سانتیمتر مربع
lumen
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
sthene
واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
cwt
واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
cwts
واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
man hour
واحد زمان کار که برابر یک ساعت کار یک فرد است وبرای پرداخت مزد منظورمیشود
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
gunters chain
زنجیرزمین پیمایی
measurement ofland
زمین پیمایی
stereometry
گنج پیمایی
measuring rod
گز زمین پیمایی
surveying
زمین پیمایی
perambulation
زمین پیمایی
march
راه پیمایی
marches
راه پیمایی
marching
راه پیمایی
levelling rod
زمین پیمایی
hypsometry
بلندی پیمایی
odometry
مسافت پیمایی
marched
راه پیمایی
trudges
راه پیمایی بازحمت
mountaineers
کوه پیمایی کردن
survey
زمین پیمایی مساحی
surveyed
زمین پیمایی مساحی
surveys
زمین پیمایی مساحی
mountaineer
کوه پیمایی کردن
trudged
راه پیمایی بازحمت
trudging
راه پیمایی بازحمت
trudge
راه پیمایی بازحمت
fathoms
عمق پیمایی کردن
fathoming
عمق پیمایی کردن
fathom
عمق پیمایی کردن
fathomed
عمق پیمایی کردن
to cast the lead
ژرف پیمایی کردن
sashay
راه پیمایی تفریحی
forced marching
راه پیمایی اجباری
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
funeral march
راه پیمایی درمراسم جنازه
geodetically
ازروی علم زمین پیمایی
stereometry
حجم پیمایی جسم سنجی
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
fieldwork
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
marches
ماه مارس راه پیمایی کردن
marching
ماه مارس راه پیمایی کردن
marched
ماه مارس راه پیمایی کردن
march
ماه مارس راه پیمایی کردن
geodetic
وابسته به علم زمین پیمایی درسطح کره
geodesical
وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
minuteman
نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
symmetric
برابر
doubled
دو برابر
breasts
برابر
bracketed
برابر
tripling
سه برابر
as much a
دو برابر
tenfold
ده برابر
doubled up
دو برابر
triples
سه برابر
sextuple
شش برابر
decuple
ده برابر
eq
برابر با
sixfold
شش برابر
equipollent
برابر
euqal
برابر
homological
برابر
square
برابر
for
در برابر
opposites
برابر
abreast
برابر
squared
برابر
tripled
سه برابر
triple
سه برابر
squares
برابر
squaring
برابر
breast
برابر
opposite
برابر
he is twice the man he was
دو برابر
equalled
برابر
identical
برابر
level with each other
برابر
versus
در برابر
equaling
برابر
equaled
برابر
even
<adj.>
برابر
equal
برابر
vs
در برابر
ninefold
نه برابر
two fold
دو برابر
threefold
سه برابر
tantamount
برابر
paripassu
برابر
one fold
یک برابر
equals
برابر
three fold
سه برابر
equalling
برابر
one hundred times as many
صد برابر
double
دو برابر
trebling
سه برابر کردن
quadraple
چهار برابر
trebled
سه برابر کردن
quintuple
پنج برابر
sextuple
شش برابر کردن
eight fold
هشت برابر
trebles
سه برابر کردن
eualize
برابر کردن
doubler
دو برابر کننده
equalizer
برابر کننده
antitheses
برابر نهاده
ties
برابر شدن
fair play
شرایط برابر
equalze
برابر کننده
par
برابر کردن
antithesis
برابر نهاده
fivefold
پنج برابر
equalizers
برابر کننده
equality gate
برابر سازی
tie
برابر شدن
anti thesis
برابر نهاد
treble
سه برابر کردن
lifelong
برابر یک عمر
parallelled
برابر خط موازی
equilateral
دو پهلو برابر
peer to each other
برابر با یکدیگر
parallelling
برابر خط موازی
septuple
هفت برابر
parallels
برابر خط موازی
octuple
هشت برابر
parallelize
برابر کردن
counterweight
وزنه برابر
counterweights
وزنه برابر
nip and tuck
تقریبا برابر
trebly
بطور سه برابر
triply
بطور سه برابر
triplex
سه برابر کردن
against payment
در برابر پول
water resistant
مقاوم در برابر اب
treble our casualties
سه برابر تلفات ما
sevenfold
هفت برابر
triple precision
دقت سه برابر
parallel
برابر خط موازی
paralleled
برابر خط موازی
reduplicate
دو برابر کردن
triple precision
با دقت سه برابر
paralleling
برابر خط موازی
senary
شش برابر ششگانه
equals
برابر مساوی
double
اندازه دو برابر
doubled up
دو برابر بزرگتر
doubled up
اندازه دو برابر
level out
برابر کردن
under the same conditions
شرایطی برابر
leveler
برابر کننده
deuce
برابر درامتیاز 04
leveller
برابر کننده
levels
سطح برابر
levelled
سطح برابر
life long
برابر با یک عمر
leveled
سطح برابر
plain
صاف برابر
identical
کاملا" برابر
multiple
چند برابر
double
دو برابر بزرگتر
doubled
: دو برابر دوتا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com