Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 206 (10 milliseconds)
English	Persian
gross	وحشی توده
grossed	وحشی توده
grosser	وحشی توده
grosses	وحشی توده
grossest	وحشی توده
grossing	وحشی توده
Other Matches
brutify	وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl	مرغان وحشی پرندگان وحشی
tump	توده درختان واقع بر روی تپه توده
ferae naturae	وحشی ذاتا وحشی
wildest	وحشی
wild	وحشی
savaged	وحشی
savaging	وحشی
truculent	وحشی
ferocious	وحشی
wilds	وحشی
anthropophagus	وحشی
Gothic	وحشی
barbarous	وحشی
savages	وحشی
ungovernable	وحشی
unshaped	وحشی
unshapen	وحشی
ferine	وحشی
savage	وحشی
unmannerly	وحشی
ruffians	وحشی
gris	وحشی
ruffian	وحشی
hare brained	وحشی
barbaric	وحشی
undaunted	وحشی
ruttish	وحشی
sylvatic	وحشی
boarish	وحشی
feral	وحشی
uncivilized	وحشی
rambunctious	وحشی
mustang	اسب وحشی
savaging	وحشی کردن
on the same p as the savages	درترازو وحشی ها
imbrute	وحشی شدن
horsemint	نعناع وحشی
barbarize	وحشی کردن
barbarise	وحشی کردن
bullock	گوساله وحشی
farouche	وحشی صفت
fellness	وحشی گری
feral child	کودک وحشی
bestiality	وحشی گری
gothicism	وحشی گری
manlike	جنس نر وحشی
onion couch	یکجور جو وحشی
savaging	وحشی شدن
savages	وحشی کردن
brutalizing	وحشی شدن
buffalo	گاو وحشی
buffaloes	گاو وحشی
cheetahs	یوزپلنگ وحشی
cheetah	یوزپلنگ وحشی
parsnips	زردک وحشی
parsnips	هویج وحشی
parsnip	زردک وحشی
wildfowl	اردک وحشی
wildcats	گربه وحشی
wildcat	گربه وحشی
brutalizes	وحشی شدن
brutalized	وحشی شدن
brutalize	وحشی شدن
savages	وحشی شدن
parsnip	هویج وحشی
savaged	وحشی کردن
savaged	وحشی شدن
savage	وحشی کردن
savage	وحشی شدن
mallards	اردک وحشی
mallard	اردک وحشی
brutalised	وحشی شدن
brutalises	وحشی شدن
brutalising	وحشی شدن
bullocks	گوساله وحشی
headache	خشخاش وحشی
saracen	کافر وحشی
semi barbarian	نیم وحشی
Wild West	غرب وحشی
wildness	وحشی گری
wildling	حیوان وحشی
wild rice	برنج وحشی
toadflax	کتان وحشی
tiger cat	گربه وحشی
headaches	خشخاش وحشی
onion grass	یکجور جو وحشی
uncivilly	وحشی بی ادب
charlock	خردل وحشی
uncivil	وحشی بی ادب
wildlife	حیوانات وحشی
barbarians	ادم وحشی یابربری
wildfowler	شکارچی غاز وحشی
barbarian	ادم وحشی یابربری
wild parsley	انواع هویج وحشی
wild beasts	جانوران وحشی وحوش
troglodyte	انسانهای غارنشین وحشی
brutal	حیوان صفت وحشی
the african savages	وحشی های آفریقا
feral	حیوان شکاری وحشی
mallard	نوعی مرغابی وحشی
mallards	نوعی مرغابی وحشی
perfection of savagery	نهایت وحشی گری
leopard	پلنگ گربه وحشی
leopards	پلنگ گربه وحشی
madcap	ادم بی پروا و وحشی
marijuana	تنباکوی وحشی بیابانی
buffs	گاو وحشی زردنخودی
marihuana	تنباکوی وحشی بیابانی
buff	گاو وحشی زردنخودی
ferocity	وحشی گری سبعیت
sheldrake	اردک وحشی دریایی
ruffianly	گردن کلفت وحشی
brent	یکجورغاز وحشی کوچک
styrax	بوته وحشی جاوی
gooseberry bush	درخت انگور وحشی
caprifig	درخت انجیر وحشی
barbarise	وحشی گری کردن
barbarize	بیگانه یا وحشی شدن
perfection of savagery	کمال وحشی گری
greylag	غاز وحشی اروپایی
brutalises	وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing	وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes	وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized	وحشی یا حیوان صفت کردن
wild eyed	دارای چشمان وحشی وخیره
brutalize	وحشی یا حیوان صفت کردن
wilding	گیاه یا میوه خودرو وحشی
brutalised	وحشی یا حیوان صفت کردن
catamount	ادم پس کوهی و وحشی صفت
masterwort	سنبل ختایی جاوه وحشی
catamountain	ادم پس کوهی و وحشی صفت
reclaim animal	حیوانات وحشی تربیت شده
warren	محل نگهداری حیوانات وحشی
polecats	موش خرمای وحشی اروپایی
polecat	موش خرمای وحشی اروپایی
brutalising	وحشی یا حیوان صفت کردن
passenger pigeon	کبوتر وحشی امریکای شمالی
warrens	محل نگهداری حیوانات وحشی
charreada	سواری مکزیکی اسب وحشی
saddle bronc riding	سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
diana	الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
to have the wild stag's foot <idiom>	در چابکی پای آهوی وحشی داشتن.
zootechny	فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
cougar	گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
cougars	گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
zootechnics	فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
roughrider	سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
kheda	کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
agriology	مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
passanger	شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
bareback riding	سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
razorback	خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
ruck	توده
riff raff	توده
ratag	توده
heap	توده
plebs	توده
rucks	توده
the rabble	توده
rick	توده
populace	توده
heaping	توده
oodles	توده
ricked	توده
pyre	توده
varletry	توده
heaps	توده
pyres	توده
agglomeration	توده
agglomerative	توده شو
sand pile	توده شن
aggregation	توده
dollops	توده
dollop	توده
the many	توده
the masses	توده
the vulgar	توده
ricking	توده
cumulation	توده
congeries	توده
ricks	توده
esquillage	توده
tag rag	توده
blocked	توده
block	توده
shock	توده
shocked	توده
blocks	توده
shocks	توده
mass	توده
bulk	توده
pile	توده
volumes	توده
masses	توده
aggregate	توده
massively	توده
massive	توده
aggregates	توده
massing	توده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com