Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (29 milliseconds)
English
Persian
deposit
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deposits
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
Other Matches
trust
ودیعه گذاشتن
trusts
ودیعه گذاشتن
trusted
ودیعه گذاشتن
deposit
ذخیره ودیعه
deposits
ذخیره ودیعه
demount
کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
trusts
ودیعه
deposits
ودیعه
deposit
ودیعه
trust
ودیعه
trusted
ودیعه
lodgment
ودیعه گذاری
lodgement
ودیعه گذاری
trustee
ودیعه گیر
trustees
ودیعه گیر
depositary
ودیعه گیر
trusts
امانت ودیعه
bailment
عقد ودیعه
deepositor
ودیعه گذار
reposit
ودیعه گذاردن
trust
امانت ودیعه
trusted
امانت ودیعه
depositor
ودیعه گذار مودع
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
truster
ودیعه گذار اعتباردهنده
lodgment or lodge
سپارش پول ودیعه گذاری
storage
ذخیره کردن ذخیره
stockage
ذخیره کردن ذخیره
stocked
ذخیره ذخیره کردن
stock
ذخیره ذخیره کردن
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
associative storage
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
CD
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CDs
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
fix
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
insert
گذاشتن جاسازی کردن
deposits
: ته نشین کردن گذاشتن
cuts
عبور کردن گذاشتن
inserts
گذاشتن جاسازی کردن
lodge
گذاشتن تسلیم کردن
cut
عبور کردن گذاشتن
inserting
گذاشتن جاسازی کردن
lay down
فدا کردن گذاشتن
having
صرف کردن گذاشتن
have
صرف کردن گذاشتن
stead
گذاشتن حمایت کردن
lodged
گذاشتن تسلیم کردن
lodges
گذاشتن تسلیم کردن
deposit
: ته نشین کردن گذاشتن
volumes
کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
interior label
برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
volume
کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
storage
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
mass storage
وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
high
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mail box
فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
highs
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
permanent
فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
highest
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
arrange
قرار گذاشتن سازمند کردن
auctioned
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctions
حراج کردن بمزایده گذاشتن
deteriorates
خراب کردن روبزوال گذاشتن
arranged
قرار گذاشتن سازمند کردن
to shut up
حبس کردن درصندوق گذاشتن
to put a way childish
صرف کردن گرو گذاشتن
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
dumfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
auction
حراج کردن بمزایده گذاشتن
accumulate
روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates
روی هم گذاشتن متراکم کردن
rat race
<idiom>
رها کردن ،تنها گذاشتن
dumbfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair.
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
to put together
بکب کردن پیش هم گذاشتن
accumulating
روی هم گذاشتن متراکم کردن
inserts
داخل کردن در میان گذاشتن
heeds
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
deteriorated
خراب کردن روبزوال گذاشتن
to hang up
معطل کردن مسکوت گذاشتن
arranges
قرار گذاشتن سازمند کردن
inserting
داخل کردن در میان گذاشتن
deteriorating
خراب کردن روبزوال گذاشتن
arranging
قرار گذاشتن سازمند کردن
inset
افزودن اضافه کردن گذاشتن
wad
کپه کردن لایی گذاشتن
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
deteriorate
خراب کردن روبزوال گذاشتن
wads
کپه کردن لایی گذاشتن
insert
داخل کردن در میان گذاشتن
heed
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
in-
:درمیان گذاشتن جمع کردن
heeded
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
in
:درمیان گذاشتن جمع کردن
insets
افزودن اضافه کردن گذاشتن
heeding
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
louse
شپش گذاشتن شپشه کردن
volatile memory
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
mailboxes
فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
mailbox
فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
reservoir
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
junk
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
swindles
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirts
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
swindled
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirt
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
to soak out the salt of
توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
emplacement
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
to part the hair
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
swindle
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
soft
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
softest
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
reads
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
softer
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
read
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
adventures
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cook up
<idiom>
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
bubble memory
روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
stashing
ذخیره کردن
stashes
ذخیره کردن
stock
ذخیره کردن
stocked
ذخیره کردن
condenses
ذخیره کردن
save
ذخیره کردن
saves
ذخیره کردن
reservedness
ذخیره کردن
store
ذخیره کردن
saved
ذخیره کردن
lay in
ذخیره کردن
stashed
ذخیره کردن
lay away
<idiom>
ذخیره کردن
reserving
ذخیره کردن
supplying
ذخیره کردن
supply
ذخیره کردن
storage
ذخیره کردن
supplied
ذخیره کردن
condensing
ذخیره کردن
to lay up
ذخیره کردن
to lay in
ذخیره کردن
condense
ذخیره کردن
storing
ذخیره کردن
stash
ذخیره کردن
reserves
ذخیره کردن
reserve
ذخیره کردن
macbinary
سیستم ذخیره و ارسال فایلی که به فایلهای Macintosh به همراه نشانه ها و نام فایل طولانی اجازه می دهند روی سیستمهای دیگر ذخیره شوند
reefknot
گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
put down
ذخیره کردن فرونشاندن
stock piling
ذخیره کردن در انبار
put-down
ذخیره کردن فرونشاندن
put-downs
ذخیره کردن فرونشاندن
replenishment
پر کردن روغن ذخیره
loads
ذخیره گذاری کردن
hoard
احتکار ذخیره کردن
hoards
احتکار ذخیره کردن
load
ذخیره گذاری کردن
hoarded
احتکار ذخیره کردن
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
upfront payment
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
RLL encoding
روش سریع وکارای ذخیره داده روی دیسک که تغییرات در اجرای بیتهای داده ذخیره می شوند
fifo
روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
reserving
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserves
ذخیره کردن اختصاص دادن
lay-bys
ذخیره کردن ابراه عریض
lay-by
ذخیره کردن ابراه عریض
lay by
ذخیره کردن ابراه عریض
supply
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
hoarding
ذخیره کردن پول درخانه
hoardings
ذخیره کردن پول درخانه
downloadable
نوشتاری که در دیسک ذخیره شده است و قابل ارسال به چاپگر است و نیز ذخیره شدنی در RAM یا حافظه موقت
databank
1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
prodos
سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
staked
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
registers
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
register
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
fish out
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com