Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
homecoming
ورود بخانه
homecomings
ورود بخانه
Search result with all words
house warming
جشن ورود بخانه تازه
house-warming
جشن ورود بخانه تازه
house-warmings
جشن ورود بخانه تازه
Other Matches
housebreak
بخانه دستبردزدن
housebreaking
دستبرد بخانه
rehousing
بخانه جدید رفتن
rehouse
بخانه جدید رفتن
rehoused
بخانه جدید رفتن
rehouses
بخانه جدید رفتن
homes
شهر بخانه برگشتن
home
شهر بخانه برگشتن
croft
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
to move in
بخانه تازه اسباب کشی کردن
crofts
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
infield
کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
admitance
ورود
introit
ورود
entrancing
ورود
inning
ورود
introgression
ورود
appulse
ورود
entrance
ورود
importing
ورود
arr
ورود
import
ورود
imported
ورود
re entry
ورود
re-entry
ورود
induction
ورود
inductions
ورود
entrances
ورود
right of entry
حق ورود
entranced
ورود
accession
ورود
entrance fees
حق ورود
arrival
ورود
infare
ورود
entrance fee
حق ورود
entree
ورود
ingression
ورود
ingress
ورود
air inclusion
ورود هوا
importation
ورود
entry
ورود
arrivals
ورود
arrival hall
سالن ورود
entry side
جهت ورود
landings
ورود به خشکی
initation
ورود بعضویت
landings
ورود بخشکی
inlet time
زمان ورود
fifo
به ترتیب ورود
first in first out
بترتیب ورود
data import
ورود داده
inlet
ورود دخول
forcible entry
ورود عدوانی
inlets
ورود دخول
free entrance
ورود مجانی
first in first out
به ترتیب ورود
entry point
نقطه ورود
entree
اجازهء ورود
landfall
ورود بخشکی
cost to entry
هزینه ورود
landfall n
ورود بخشکی
landding
ورود بخشکی
data insertion
ورود داده ها
intrant
ورود رسمی
energy intake
ورود انرژی
intervance of third party
ورود ثالث
input of current
ورود جریان
due in
در شرف ورود
entering angle
زاویه ورود
capital inflow
ورود سرمایه
arrival rate
نرخ ورود
landfalls
ورود بخشکی
reebtry
ورود مجدد
receipt statement
اعلامیه ورود
port of entry
بندرمحل ورود
house warming
جشن ورود
house-warming
جشن ورود
house-warmings
جشن ورود
acetylation
ورود ریشهء
log in sequrity
ایمنی ورود
approach ramp
فرازای ورود
ease of entry
سهولت ورود
when entering
هنگام ورود
admittance
ورود دخول
token
اجازه ورود
token
بلیط ورود
tokens
اجازه ورود
tokens
بلیط ورود
admissions
اجازهء ورود
entry
ورود راهرو
influx
ورود هجوم
influxes
ورود هجوم
admission
اجازهء ورود
on arrival
هنگام ورود
advent
ظهور و ورود
importing
مفهوم ورود
arrival hall
سالن ورود
imported
مفهوم ورود
import
مفهوم ورود
tardiness
تاخیر ورود
landing
ورود به خشکی
landing
ورود بخشکی
inflow of labor
جریان ورود کارگر
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
let someone through
اجازه ورود دادن
search warrant
حکم بازرسی و ورود
search warrants
حکم بازرسی و ورود
ingress
حق دخول اجازه ورود
police raid
ورود ناگهانی پلیس
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
gold import point
نقطه ورود طلا
round-up
ورود ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
fifo
خروج به ترتیب ورود
inflow of foreign funds
ورود وجوه خارجی
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
entry plan
طرح ورود به بندر
infare
مهمانی بمناسبت ورود
coast in point
نقطه ورود به ساحل
clearance inwards
مجوز ورود کشتی
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
entrance
حق ورود دروازهء دخول
entranced
ورودیه اجازه ورود
entranced
حق ورود دروازهء دخول
entrances
ورودیه اجازه ورود
entrances
حق ورود دروازهء دخول
entrancing
ورودیه اجازه ورود
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
gates
وسایل ورود ورودیه
gate
وسایل ورود ورودیه
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
visa
اجازه ورود به کشوربیگانه
gangplanks
تخته ورود به ناو
gangplank
تخته ورود به ناو
entrance
ورودیه اجازه ورود
raids
ورود ناگهانی پلیس
barrier to entry
منع ورود به صنعت
lifo
به ترتیب عکس ورود
law of prior entry
قانون تقدم ورود
last in first out
به ترتیب عکس ورود
hail
اعلام ورود کردن
last in first out
بترتیب عکس ورود
hailed
اعلام ورود کردن
raiding
ورود ناگهانی پلیس
raid
ورود ناگهانی پلیس
raided
ورود ناگهانی پلیس
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
hails
اعلام ورود کردن
hailing
اعلام ورود کردن
we watched for his arrival
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
sign-on
ورود به سیستم
[رایانه شناسی]
to announce one's arrival
ورود خود را اعلام کردن
rje
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
clearance inwards
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
gangways
محل ورود و خروج از ناو
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
gangway
محل ورود و خروج از ناو
docl pass
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
Upon his arrival , he delinered a speech .
به محض ورود نطقی ایراد کرد
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
scenarios
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
scenario
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
pound breach
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
burglaries
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
snug down
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
single sign-on
ورود یگانه به سیستم
[رایانه شناسی]
to refuse somebody entry
[admission]
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
entry
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
burglary
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
demur
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurs
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
picket
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
eta
arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
picketed
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pickets
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
valves
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valve
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
the open door
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com