Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
affect block
وقفه عاطفه
Other Matches
interrupting
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
insensitivity
بی عاطفه
insensitive
بی عاطفه
affects
عاطفه
dead hearted
بی عاطفه
cold livered
بی عاطفه
stolidly
بی عاطفه
stolid
بی عاطفه
affection
عاطفه
affect
عاطفه
callous
بی عاطفه
soulless
بی عاطفه
inhuman
بی عاطفه
resupine
بی عاطفه
obdurate
بی عاطفه
sentiment
عاطفه
coldhearted
بی عاطفه
insensible to pity
بی عاطفه
insensate
بی عاطفه
cold hearted
بی عاطفه
cold blooded
بی عاطفه
heartless
بی عاطفه
unfeeling
بی عاطفه
impassive
بی عاطفه
affect display
نمایش عاطفه
affect structure
ساخت عاطفه
unkind
بی محبت بی عاطفه
ice berg
ادم بی عاطفه
unkindest
بی محبت بی عاطفه
affect inversion
وارونگی عاطفه
affeluo'so a
عاطفه امیز
unkinder
بی محبت بی عاطفه
hearts
مغز درخت عاطفه
impassibly
بی نشان دادن عاطفه
heart
مغز درخت عاطفه
displacement of affect
جابه جایی عاطفه
transposition of affect
جابه جایی عاطفه
seentimentally
از روی احساسات یا عاطفه
hiatus
وقفه
pause
وقفه
pausing
وقفه
paralysis
وقفه
suspensions
وقفه
suspension
وقفه
paused
وقفه
pauses
وقفه
gaps
وقفه
gap
وقفه
interruptions
وقفه
interruption
وقفه
interrupts
وقفه
dead lock
وقفه
desuetude
وقفه
discontinuance
وقفه
interrupting
وقفه
down time
وقفه
hold back
وقفه
interrupt
وقفه
hoid up
وقفه
abeyance or adeyancy
وقفه
abeyance
وقفه
chasms
وقفه
chasm
وقفه
at a stretch
بی وقفه
deadlock
وقفه
stick
وقفه
arrests
وقفه
arrested
وقفه
jibbed
وقفه
jibbing
وقفه
uninterrupted
بی وقفه
standstill
وقفه
blocking
وقفه
break
وقفه
breaks
وقفه
blocks
وقفه
jib
وقفه
blocked
وقفه
block
وقفه
arrest
وقفه
interval
وقفه
stound
وقفه
stationed
وقفه
standstil
وقفه
cease
وقفه
ceased
وقفه
ceases
وقفه
ceasing
وقفه
unabated
<adj.>
بی وقفه
jibs
وقفه
stations
وقفه
station
وقفه
external interrupt
وقفه خارجی
betweentimes
درمدت وقفه
sticking voltage
ولتاژ وقفه
blocking period
دوره وقفه
caesura
وقفه ایست
full stops
وقفه کامل
full stop
وقفه کامل
continous cycle
دوره بی وقفه
interrupt driven
وقفه گرا
nerve block
وقفه عصبی
flashbacks
وقفه زمانی
priority interrupt
وقفه اولویت
vectored interrupt
وقفه برداری
program interrupt
وقفه برنامه
time out
وقفه فاصله
interval
ایست وقفه
automatic interrupt
وقفه خودکار
work stoppage
وقفه در کار
massed learning
یادگیری بی وقفه
machine interupption
وقفه ماشین
flashback
وقفه زمانی
unceasing
بدون وقفه
run on
بدون وقفه
massed practice
تمرین بی وقفه
interrupt handler
گرداننده وقفه
system interrupt
وقفه سیستم
interrupt vector
بردار وقفه
uninterrupted duty
کار بی وقفه
wind rocked out
وقفه تنفسی
short time rating
کار کردن با وقفه
scanned interrupt
وقفه پویش شده
clock interrupt
وقفه زمان سنجی
parabiosis
وقفه رسانش عصبی
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
machine check interrupt
وقفه بررسی ماشین
interrupt serrice routine
روال سرویس وقفه
fall into abeyance
درحال وقفه افتادن
interrupts
حرکت دادن وقفه
ups
تامین برق بی وقفه
interrupts
ناتوان کردن وقفه
disarmed
ثیرات وقفه شدن
disarms
ثیرات وقفه شدن
arm
خط وط وقفه فعال شده .
insolvency
وقفه در پرداخت دیون
interrupting
حرکت دادن وقفه
interrupt
ناتوان کردن وقفه
interrupting
ناتوان کردن وقفه
disarm
ثیرات وقفه شدن
interrupt
حرکت دادن وقفه
interrupting
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
continous type furnace
کوره نوع بدون وقفه
shut up
باعث وقفه در تکلم شدن
interrupt
خط وقفه که فعال شده است
tenuis
علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupt
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting
خط وقفه که فعال شده است
NMI
وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupts
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous
متصل متوالی بدون وقفه
interrupts
خط وقفه که فعال شده است
interrupts
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
uniterruptable power supply
سیستم تامین برق بی وقفه
uninterruptable power supply
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
interrupts
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura
وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupt
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
bursts
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupt
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
handler
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attention
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attentions
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
handlers
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupt
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupting
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
maskable
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
interrupt
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupts
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disarmed
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
externals
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarm
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
vectored interrupt
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarms
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
maskable
وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
poll
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polls
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com