English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
English Persian
headman پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headmen پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
Other Matches
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
deciding نزدیک به دروازه حریف
try کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
peel گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
peels گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
He was approaching the gate. او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
clears دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clear دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearest دورکردن گوی از نزدیک دروازه
heavier گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heaviest گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavies گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
icing ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
close in نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
near all نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
loop drive ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
hear footsteps عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
byes صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
clinched نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
touchdown حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdowns حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
outroll شکست دادن حریف
shut down شکست دادن حریف
jink فریب دادن حریف
deceive فریب دادن حریف
deceived فریب دادن حریف
deceives فریب دادن حریف
deceiving فریب دادن حریف
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
inhibit توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibits توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
hole job شکست دادن حریف با شروع بهتر
wipe out شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
matches وصلت دادن حریف کسی بودن
match وصلت دادن حریف کسی بودن
kick save نجات دروازه با پای دروازه بان
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
face dodge گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
protection سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
choke از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
blue flag پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
dump شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
element دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
goalposts تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalpost تیر دروازه تیر عمودی دروازه
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
goals دروازه
gateways دروازه
gateway دروازه
portal دروازه
portals دروازه
goal دروازه
hoop دروازه
gate دروازه
gates دروازه
barbacan دروازه
goal area line خط دروازه
port دروازه
hoops دروازه
barbican دروازه
keep goal دروازه بانی
gatepost بازوی دروازه
between the pipes تیر دروازه
gateposts بازوی دروازه
logic gate دروازه منطقی
starting gate دروازه شروع
octroi دروازه بانی
goal area منطقه دروازه
octroi مالیات دم دروازه
tend goal دروازه بانی
attacting zone منطقه دروازه
save نجات دروازه
goal keeper دروازه بان
goal keeper line خط دروازه بان
goal دروازه بان
goal mouth دهانه دروازه
goal posts پایههای دروازه
keeper دروازه بان
goals دروازه بان
saved نجات دروازه
wicket دروازه کوچک
wickets دروازه کوچک
tend goal حفظ دروازه
saves نجات دروازه
goal crease محوطه دروازه
goalkeeper دروازه بان
goalar دروازه بان
hoop دروازه کروکه
goal tender دروازه بان
hoops دروازه کروکه
goalkeepers دروازه بان
keepers دروازه بان
gate keeper دروازه بان
gatekeeper دروازه بان
gatekeepers دروازه بان
puck stopper دروازه بان
goalies دروازه بان
own goal گل به دروازه خودی
own goals گل به دروازه خودی
in goal دروازه بان
goalie دروازه بان
shooting شوت بسوی دروازه
petard بمب دروازه ریز
double reverse شوت برگردان به دروازه
catching glove دستکش دروازه بان
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
shootings شوت بسوی دروازه
offside line خط فرضی موازی با دروازه
standup goalie دروازه بانی ایستاده
long ball پرتاب از دور به دروازه
gate دروازه شروع اسکی
gates دروازه شروع اسکی
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
goalthrow پرتاب دروازه بان
goal umpire دروازه بان واترپولو
sally port دروازه عبور از قلعه
goal kick شوت بسوی دروازه
goal games بازیهای دروازه دار
twentyfive خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
gate post تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
flopper دروازه بان شیرجه رو
fast break حمله سریع به دروازه
sally port دروازه بزرگ قلعه
crossbars تیرک افقی دروازه
warder نگهبان دروازه یا قصر
goalposts تیرک عمودی دروازه
gatehouse اطاق دروازه بان
goalkeepers دروازه بان فوتبال
goalpost تیرک عمودی دروازه
goalkeeper دروازه بان فوتبال
warders نگهبان دروازه یا قصر
crossbar تیرک افقی دروازه
gatehouses اطاق دروازه بان
upright تیرک عمودی دروازه
defensive منطقه دفاعی شامل دروازه
nineteen علامت تعویض دروازه بان
seelos دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
drop a goal ضربه زدن بر فراز دروازه
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
logic دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
in توپی که وارد دروازه شده
stick glove دستکش کلفت دروازه بان
gateposts تیر چار چوب دروازه
in- توپی که وارد دروازه شده
nineteens علامت تعویض دروازه بان
clearest دفع توپ ازحوالی دروازه
send-off حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs حرکت اسبها از دروازه شروع
send off حرکت اسبها از دروازه شروع
clears دفع توپ ازحوالی دروازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com