English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
English Persian
to frame someone پاپوش درست کردن برای کسی
to set up somebody [for something] پاپوش درست کردن برای کسی
Other Matches
railroad پاپوش درست کردن
railroads پاپوش درست کردن
frame پاپوش درست کردن
I've been set up! برایم پاپوش درست کرده اند!
osteoclasis استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
pullicate پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
musette اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
babouche پاپوش
unshod بی پاپوش
footgear پاپوش
footwear پاپوش
phraseograph عبارتی که نشانی برای ان درست شده است
galligaskins نوعی جوراب یا پاپوش قرون 61 و 71
He was framed. برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
delphine classics چاپ ادبیات باستانی لاتین که برای پسر مهتر لوئی چهاردهم درست شد
alphageometric که ترمینال متن برای نمایش الگوهای مختلف گرافیکی و حروف درست میکند
retrospective parallel running اجرای سیستم کامپیوتری جدید با داده قدیمی برای اینکه آیا درست کارمیکندیا خیر
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
spellchecker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spelling checker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
dress لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
to put in to shape درست کردن
buildings درست کردن
concoct درست کردن
to sct aright درست کردن
fabricated درست کردن
gully درست کردن
gulleys درست کردن
fabricate درست کردن
build درست کردن
fabricates درست کردن
to riven laths یا درست کردن
fabricating درست کردن
gullies درست کردن
builds درست کردن
make up درست کردن
shape درست کردن
to erect into درست کردن از
make درست کردن
cleans درست کردن
cleanest درست کردن
cleaned درست کردن
makes درست کردن
clean درست کردن
fashions درست کردن
fashioning درست کردن
fashioned درست کردن
manufactures درست کردن
manufactured درست کردن
manufacture درست کردن
shapes درست کردن
to fix up درست کردن
adapt درست کردن
correct درست کردن
correcting درست کردن
corrects درست کردن
concocted درست کردن
concocting درست کردن
weave درست کردن
weaves درست کردن
concocts درست کردن
to put to rights درست کردن
to cleanvp درست کردن
to get up درست کردن
set in order درست کردن
fix up درست کردن
fashion درست کردن
redd درست کردن
indite درست کردن
set right درست کردن
to set in order درست کردن
fettle درست کردن
trimmest درست کردن
trims درست کردن
trim درست کردن
to set to rights درست کردن
to set درست کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
mends درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mended درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
image erection درست کردن تصویر
corn popping درست کردن چس فیل
pond حوض درست کردن
to toss up زود درست کردن
manipulate با استادی درست کردن
to manufacture [into] ساختن [درست کردن] [به]
hedge خاربست درست کردن
ponds حوض درست کردن
teams دسته درست کردن
team دسته درست کردن
roughcast اجمالا درست کردن
to word up کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
exact تحمیل کردن بر درست
exacted تحمیل کردن بر درست
exacts تحمیل کردن بر درست
to weave a plot دوزوکلک درست کردن
stage craft فن درست کردن نمایش
hedges خاربست درست کردن
hedged خاربست درست کردن
vint درست کردن یا ریختن
blow down بافوت درست کردن
to mill flour ارد درست کردن
orthoepy فن درست تلفظ کردن
manipulates با دست درست کردن
dowel میخچه درست کردن
recondition دوباره درست کردن
manipulated با استادی درست کردن
scrambled املت درست کردن
strike off بی زحمت درست کردن
scrambling املت درست کردن
dress درست کردن لباس
dresses درست کردن لباس
To put things straight(right). کارها را درست کردن
die sink خزینه درست کردن
to make something چیزی را درست کردن
scrambles املت درست کردن
scramble املت درست کردن
manipulates با استادی درست کردن
reconditions دوباره درست کردن
re form دوباره درست کردن
manipulated با دست درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
manipulate با دست درست کردن
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
to touch off با شتاب درست کردن زودرسم کردن
makes درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
make درست کردن ساختن اماده کردن
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
rigged با خدعه وفریب درست کردن
agreeing ترتیب دادن درست کردن
organises تشکیلات دادن درست کردن
orthopaedy فن درست کردن انامهای ناقص
rig با خدعه وفریب درست کردن
agree ترتیب دادن درست کردن
extemporize بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agrees ترتیب دادن درست کردن
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
to hammer out ساختن بکوشش درست کردن
spells املاء کردن درست نوشتن
geometrize با قواعد هندسی درست کردن
rigs با خدعه وفریب درست کردن
vault گنبد یاطاق درست کردن
he is blowing glass شیشه را با فوت درست کردن
to put up ones hair مویاگیس خودرازنانه درست کردن
to put up زنانه درست کردن جادادن
spelled املاء کردن درست نوشتن
spell املاء کردن درست نوشتن
to play up درست و حسابی بازی کردن
vaults گنبد یاطاق درست کردن
extemporised بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organize تشکیلات دادن درست کردن
extemporising بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organizing تشکیلات دادن درست کردن
extemporises بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organising تشکیلات دادن درست کردن
organizes تشکیلات دادن درست کردن
top a gap رخنهای راگرفتن درست کردن
To fake an oil – painting . یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
to spin out امتداد دادن مفصلا درست کردن
addled <adj.> گیج و ناتوان در درست فکر کردن
to tick کار کردن به نحوه ویژه یا درست
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com