English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
English Persian
throttle پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttling پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
Other Matches
oil dent شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
oil passage عبور روغن
slotting مجرای عبور روغن
slots مجرای عبور روغن
slot مجرای عبور روغن
throttling shaft میله نافم عبور روغن
ports انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
glassine نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
oils روغن کاری کردن روغن ساختن
oil روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling روغن کاری کردن روغن ساختن
air cooled oil cooler نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
superfluid جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
oil can حلب روغن , روغن دان
creosote روغن قیر روغن قطران
creosoted روغن قیر روغن قطران
creosotes روغن قیر روغن قطران
cutting oil روغن سردکننده روغن برش
creosoting روغن قیر روغن قطران
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
fluidal مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
cross عبور کردن
passed عبور کردن
crosser عبور کردن
cruised عبور کردن
passes عبور کردن
transit عبور کردن
cruise عبور کردن
cruising عبور کردن
crosses عبور کردن
crossest عبور کردن
traversing عبور کردن
traverses عبور کردن
cruises عبور کردن
traversed عبور کردن
traverse عبور کردن
overfly عبور کردن
pass عبور کردن
anoint روغن مالی کردن
lubrication روغن کاری کردن
replenishment پر کردن روغن ذخیره
inuct روغن مالی کردن
embrocate روغن مالی کردن
anointing روغن مالی کردن
anoints روغن مالی کردن
degrease پاک کردن روغن
traject از محلی عبور کردن
goes گذشتن عبور کردن
cut عبور کردن گذاشتن
cuts عبور کردن گذاشتن
go گذشتن عبور کردن
replenish تنظیم کردن روغن سلاحها
liquor با روغن پوشاندن چرب کردن
replenished تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishing تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes تنظیم کردن روغن سلاحها
liquors با روغن پوشاندن چرب کردن
anele تدهین یا روغن مالی کردن
hydromatic کار کردن با فشار روغن هیدروماتیک
passage of lines عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
slush down روغن کاری کردن بکسلهای ثابت ناو
recuperation تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
creaked غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaking غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creak غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaks غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
traverses عبور کردن قطع کردن
traversing عبور کردن قطع کردن
ranges عبور کردن مسطح کردن
traversed عبور کردن قطع کردن
traverse عبور کردن قطع کردن
range عبور کردن مسطح کردن
ranged عبور کردن مسطح کردن
to pound the filed غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
bloop عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
shed stick چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
grease روغن
ghi روغن
lubricants روغن
lubricant روغن
oil روغن
brilliantine روغن مو
oils روغن
bandolin روغن مو
greasing روغن
bandoline روغن مو
oiling روغن
greased روغن
greaser روغن زن
ghee روغن
buttering روغن
butters روغن
oil groove روغن رو
unguent روغن
unction روغن
oil can روغن زن
pomade روغن سر
clurified or run butter روغن
dopes روغن
buttered روغن
ointments روغن
butter روغن
dope روغن
ointment روغن
sebaceous humour روغن
transmittancy عبور
alpha canis majoris عبور
transit عبور
toll حق عبور
tolling حق عبور
tolls حق عبور
transmittal عبور
rights of way حق عبور
right of way حق عبور
transmittance عبور
cross-Channel عبور
transmissions عبور
passage of lines عبور از خط
crossing عبور
road haulage حق عبور
fording عبور از اب
right of passage حق عبور
transmission عبور
passage عبور
passages حق عبور
passage حق عبور
passages عبور
lubricates روغن زدن به
animal oil روغن حیوانی
castor oil روغن کرچک
ricinus oil روغن کرچک
lubricating روغن زدن
unction روغن مالی
oil bath حمام روغن
oil change تعویض روغن
cod-liver oil روغن ماهی
antiknock روغن موتور
lubricating روغن زدن به
turpentine oil روغن تریانتین
siccative oil روغن سیکاتیو
lubricates روغن زدن
lubricated روغن زدن به
acorn oil روغن بلوط
mustard oil روغن خردل
allyl isothiocyanate روغن خردل
lubricant روغن یا گریس
replenisher نافم روغن
allyl isosulfocyanate روغن خردل
lubricants روغن یا گریس
greasy روغن دار
machine oil روغن ماشین
wash oil روغن شستشو
linseed oil روغن برزک
lubricated روغن زدن
lubricate روغن زدن به
lubricate روغن زدن
saucepan روغن دان
oil filter صافی روغن
dubbing روغن چرم
absorbent oil روغن جاذب
acetone oil روغن استون
linseed oil روغن بزرک
mineral oil روغن معدنی
oils روغن زدن به
varnishes رنگ روغن
varnishes روغن جلا
varnished رنگ روغن
varnished روغن جلا
lucca oil روغن زیتون
oil sludge رسوب روغن
varnish رنگ روغن
olive oil روغن زیتون
oil squirt اب دزدک روغن
varnish روغن جلا
oiler روغن کار
oilman روغن فروش
oleaginous شبیه روغن
oleometer روغن سنج
varnishing روغن جلا
varnishing رنگ روغن
oiling روغن زدن
oils روغن زدن
oil plug پیچ روغن
oiling روغن زدن به
oil pressure فشارسنج روغن
oil pump پمپ روغن
oil residue ته نشست روغن
oil روغن زدن
oil retaining ring رینگ روغن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com