English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 18 (4 milliseconds)
English Persian
from f.to son پشت درپشت
Search result with all words
nail حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nails حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
endorse درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorsed درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorses درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorsing درپشت سندنوشتن امضا کردن
arrear درپشت
dress coat جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
dress improver لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
half bound درپشت وگوشه هاچرمی ودردوطرف پارچهای چرمی پارچهای
hand down پشت درپشت چیزی رارساندن
improver لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
postaxial درپشت محور بدن
pubescence رویش مو درپشت زهار
dead ahead <idiom> درست درپشت ،قبل
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com