English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
scutate پوشیده از فلسهای بزرگ
Other Matches
ganoidal دارای فلسهای براق
squamulose دارای فلسهای ریز
ganoidean دارای فلسهای براق
ganoid دارای فلسهای سخت وبراق سگ ماهی
scale حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
florid پوشیده از گل
feathered پوشیده
recondite پوشیده
defilade پوشیده
furriest خز پوشیده
shaded پوشیده
larvated پوشیده
privates پوشیده
painted پوشیده
latent پوشیده
veiled پوشیده
crypto پوشیده
dressed پوشیده
occult پوشیده
inapparent پوشیده
furry خز پوشیده
overcast پوشیده
impenetrable پوشیده
private پوشیده
crested پوشیده
covert پوشیده
defiladed area منطقه پوشیده
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
feathery پوشیده ازپر
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
covert پوشیده پوشپر
plumbeous پوشیده از سرب
panoplied زره پوشیده از سر تا پا
glace پوشیده ازشکر
shod کفش پوشیده
grassy پوشیده از چمن
habilitate لباس پوشیده
storehouse انبار سر پوشیده
storehouses انبار سر پوشیده
snowy پوشیده از برف
robed in bleck سیاه پوشیده
rolling country زمین پوشیده
armor basis پوشیده با زره
iciest پوشیده از یخ بسیارسرد
icy پوشیده از یخ بسیارسرد
secret اسرارامیز پوشیده
secrets اسرارامیز پوشیده
stubbly پوشیده از کاهبن
uncovered غیر پوشیده
acloud پوشیده از ابر
cloudy پوشیده از ابر
concealed پوشیده شده
surmounted with snow پوشیده از برف
blotchy پوشیده از لکه
verrucous پوشیده از گندمه
solvated حلال پوشیده
bosky پوشیده از بوته
cryptonym نام پوشیده
cryptonimous پوشیده نام
cryptogenous پوشیده سبب
cryptical پوشیده مرموز
sadly dressed جامه غم پوشیده
covered space فضای پوشیده
covered space فضای سر پوشیده
covered position موضع پوشیده
covered approach مسیر پوشیده
scanned image تصویر پوشیده
scurvy پوشیده از شوره
shrubby پوشیده از بوته
snow clad برف پوشیده
bosky پوشیده ازبیشه
verrucose پوشیده از گندمه
ivied پوشیده از پاپیتال
beetles پوشیده شدن
mystic sense معنی پوشیده
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
masked epilepsy صرع پوشیده
latent defect نقض پوشیده
masked depression افسردگی پوشیده
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
icier پوشیده از یخ بسیارسرد
overgrown with plants پوشیده از گیاه
beetle پوشیده شدن
frosted پوشیده ازشبنم یخ زده
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
incog پوشیده بانام عوضی
in mourning جامه ماتم پوشیده
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
dressed inred جامه سرخ پوشیده
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
gesso سطح پوشیده از بتونه
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
ermined جامه قاقم پوشیده
stellular پوشیده ازستارگان کوچک
squamose پوشیده از فلس یاپولک
woolfell پوست پوشیده ازپشم
solvated proton پروتون حلال پوشیده
bushed ازبوته پوشیده شده
woody چوبی پوشیده از چوب
woolskin پوست پوشیده ازپشم
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
culverts مجرای سر پوشیده ابرو
hiddenly بطور پوشیده و مکتوم
occultly بطور پوشیده یا پنهان
he wears black سیاه پوشیده است
rich clad جامه فاخر پوشیده
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
culvert مجرای سر پوشیده ابرو
covered approach راه نفوذی پوشیده
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
tussocky پوشیده ازکلاله مو یا علف
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
soddy پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
acinarious پوشیده شده از حفرههای کروی
mask زمین پوشیده از دید و تیر
occultist جستجو کننده علوم پوشیده
he is thinly dressed لباس نازک پوشیده است
spinose پوشیده شده ازخارهای زیاد
radar clutter منطقه پوشیده از دید رادار
snow-capped دارای قله پوشیده از برف
candy apple سیب با ژلاتین پوشیده شده
lepidote پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
ceil [پوشیده شده با روکوب چوبی]
She was dressed in the latest fashion . آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
spiny پوشیده شده ازخارهای زیاد
hidden پنهان کرده شده پوشیده
puberulent پوشیده شده از موهای ریز
pollinose پوشیده ازگردههای زرد رنگ
defilade گودال پوشیده از دید و تیر
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
masks زمین پوشیده از دید و تیر
turfy پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
she was prettily dressed جامه قشنگ پوشیده بود
pilose پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
slipcover پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
under pledge of secrecy با این قول که راز پوشیده بماند
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
wooded پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
she wears a shirt پیراهن پوشیده است برتن دارد
slushy <adj.> پوشیده ازبرف آب دار با گل [اصطلاح روزمره]
tundras دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundra دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
encapsulated فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
thicketed پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
grandstands جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
slipper bath یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
grandstand جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
corset cover لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
scrubbing زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
geode سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrub زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
to gloze over one's words سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
footprint فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprints فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
muddy weather هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com