English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
Other Matches
psychologism پیروی از اصول روانی
probity پیروی دقیق از اصول
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
out and outer افراطی
drastic <adj.> افراطی
extrimist افراطی
extremists افراطی
radical <adj.> افراطی
far out افراطی
extreme <adj.> افراطی
intemperate افراطی
extravagant افراطی
extreme افراطی
extremist افراطی
rigorous <adj.> افراطی
radical behaviorism رفتارگرایی افراطی
hardliner آدم افراطی
sansculotte انقلابی افراطی
hardliners آدم افراطی
ultra individualism فردگرایی افراطی
ultra ماورای افراطی
schwarmerei احساسات افراطی
overgeneralization تعمیم افراطی
overreaction واکنش افراطی
highflyer ادم افراطی
highflier ادم افراطی
go to extreme افراطی شدن
spread eagle میهن پرستی افراطی
ultranationalism ملت پرستی افراطی
go overboard <idiom> افراطی عمل کردن
young turk افسر جوان افراطی
upheaval انقلاب
solstice انقلاب
revolution انقلاب
upheavals انقلاب
counter-revolutions ضد انقلاب
counter revolution ضد انقلاب
counter-revolution ضد انقلاب
mutation انقلاب
mutations انقلاب
revolutions انقلاب
extremism افراط کاری عقیده افراطی
radicals افراطی افراط گرا ریشهای
radicals اصل سیاست مدار افراطی
chauvinism میهن پرستی افراطی شوونیسم
ultranationalism عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
radical اصل سیاست مدار افراطی
radical افراطی افراط گرا ریشهای
industrial revolution انقلاب صنعتی
winter solstice انقلاب زمستانی
summer solstice انقلاب تابستانی
solstitium نقطه انقلاب
summer solstic انقلاب تابستانی
keynesian revolution انقلاب کینزی
solstice نقطه انقلاب
agrarian revolution انقلاب ارضی
agricultural revolution انقلاب کشاورزی
palace revolution انقلاب کاخی
counterrevolution انقلاب متقابل
counterrevolution قیام بر ضد انقلاب
russian revolution انقلاب روسیه
revolutionizer انقلاب اور
revolutionist پیشوای انقلاب
commercial revolution انقلاب بازرگانی
french revolution انقلاب فرانسه
revolutionary guards پاسداران انقلاب
green revolution انقلاب سبز
solstitial point نقطه انقلاب
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
radicalism اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
radicalism گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
[extreme] right-wing scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
far-right extremist scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
palace revolution انقلاب کاخ نشینان
revolt بهم خوردگی انقلاب
revolts بهم خوردگی انقلاب
mc carthyism سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
counter-revolutions جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
solstitium [نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
midwinter چله زمستان انقلاب زمستانی
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
sturm und drang نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
loyalist کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
sequacity پیروی
subjection پیروی
amenableness پیروی
subsequent پیروی
imitations پیروی
imitation پیروی
following پیروی
The novel depicts life in prerevolutionary Russia. این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
sensuousness پیروی جسمانی
listens پیروی کردن از
faddism پیروی از مد زودگذر
listening پیروی کردن از
go by پیروی کردن از
listened پیروی کردن از
listen پیروی کردن از
follows پیروی استنباط
conformance پیروی متابعت
conscientiousness پیروی وجدان
orinality پیروی ابتکار
follows پیروی کردن از
followed پیروی استنباط
followed پیروی کردن از
conventionalism پیروی از رسوم
follow پیروی استنباط
follow پیروی کردن از
autonomy خود پیروی
pursuitmeter پیروی سنج
to follow the example of پیروی کردن از
religiousness پیروی مذهب
law abidingness پیروی قانون
conforms پیروی کردن
conform پیروی کردن
conforming پیروی کردن
sectarianism پیروی از یک فرقه
conformed پیروی کردن
to do after پیروی کردن
Jungian پیروی یونگ [روانشناسی]
scientism پیروی از روش علمی
Taoism پیروی از طریقت چینی
to follow in ones footsteps پیروی تاتقلیدازکسی کردن
sentimentality پیروی از عواطف واحساسات
conventionality پیروی از سنت قدیم
illuminism پیروی ازفلسفه اشراقی
isolationism پیروی از سیاست انزوا
pursuit rotor پیروی سنج چرخان
rotary pursuit پیروی سنج چرخان
islamism پیروی از دین اسلام
to go by a rule ازقانونی پیروی کردن
manichaeism پیروی از دین مانی
nudism پیروی از عقایدجماعت برهنگان
Scientologist پیروی دین ساینتولوژی
heteronomy پیروی از قانون دیگری
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
sentimentalism پیروی از عواطف واحساسات
lyricism پیروی از سبک اشعاربزمی
sensationalism پیروی از عواطف واحساسات
conformity پیروی از رسوم یاعقاید
new marxism مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
Methodism پیروی از متد یا روش بخصوصی
consequentiality پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
lyrism پیروی از سبک اشعار بزمی
latitudinarianism پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
secarianism پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
classicalism پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
self abandonment افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
specialism پیروی علم یا پیشه ویژه
classicism پیروی از سبکهای یونان وروم
specialisms پیروی علم یا پیشه ویژه
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
presbyterianism پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
literalism پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
italianism پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
biblicism پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
naturism عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
tenet اصول
principles اصول
root اصول
roots اصول
ism : اصول
nitty-gritty اصول
ism اصول
teaching اصول
technic اصول
doctrine اصول
doctrines اصول
teachings اصول
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
prineipal parts اصول فعل
roots and branches اصول وفروع
relativity principles اصول نسبیت
technics اصول فنی
rational principle اصول عقلیه
neodoxy اصول نوین
nazism اصول نازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com