Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
intra
پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
Other Matches
agro
: پیشوند بمعنی
neo
پیشوند بمعنی جدید
mono
پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
Mon
پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
neo-
پیشوند بمعنی جدید
UN
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
un-
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
zoos
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
zoo
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
grapho
پیشوند بمعنی نوشته و ثبت شده و نوشتن
abs
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
abdomino
این کلمه بصورت پیشوند بکاررفته و بمعنی شکم میباشد
ab
پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
multimult
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
prefixes
پیشوند
prefix
پیشوند
prefixes
پیشوند ها
prefix
پیشوند
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
Anglo-
پیشوند به معنی
label prefix
پیشوند برچسب
de-
پیشوند سوا از
dis-
پیشوند دور
EC
پیشوند برابر با ex-
prepositive
پیشوند دار
Indo-
پیشوند هندوستان
physio
پیشوند طبیعی
physios
پیشوند طبیعی
socio-
پیشوند هامه
prosign
علامت پیشوند
label prefix
پیشوند مطلب
anglo
پیشوند به معنی
trans-
پیشوند فرا -
eco-
پیشوند محیط پرگیر
bi-
پیشوند معادل با bio-
com
پیشوند بمعانی با و باهم
cons
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
conning
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
conned
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
con
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
col
پیشوند بمعانی باو باهم
bio-
پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
in line processing
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
betwixt
درمیان
tween
درمیان
between
درمیان
in between
درمیان
amidst
درمیان
altern
یک درمیان
twixt
درمیان
midst
درمیان
alternated
یک درمیان
amid
درمیان
alternates
یک درمیان
alternate
یک درمیان
prifix
پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifixal
پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
affiliating
درمیان خودپذیرفتن
affiliated
درمیان خودپذیرفتن
affiliate
درمیان خودپذیرفتن
every other d.
یک روز درمیان
interlucent
درمیان درخشنده
affiliates
درمیان خودپذیرفتن
encloses
درمیان گذاشتن
triple space
دو خط درمیان کردن
enclosing
درمیان گذاشتن
interject
درمیان انداختن
Among the people .
درمیان مردم
every other day
یک روز درمیان
amidships
درمیان کشتی
d. about
یک روز درمیان
Every three days .
سه روز درمیان
interjected
درمیان انداختن
Every other day . On alternate days .
یکروز درمیان
interjecting
درمیان انداختن
double space
یک خط درمیان نوشتن
enclose
درمیان گذاشتن
interjects
درمیان انداختن
among
درمیان درزمرهء
amid ships
درمیان کشتی
forth
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
turbos
پیشوند برای وسایلی که توسط توربین گاز میچرخند
turbo
پیشوند برای وسایلی که توسط توربین گاز میچرخند
alternates
یک درمیان امدن متناوب
adopting
درمیان خود پذیرفتن
across
ازاین سو بان سو درمیان
alternate
یک درمیان امدن متناوب
alternated
یک درمیان امدن متناوب
mediating
درمیان واقع شدن
adopts
درمیان خود پذیرفتن
mediated
درمیان واقع شدن
to stand across the road
درمیان جاده ایستادن
adopt
درمیان خود پذیرفتن
mediates
درمیان واقع شدن
medially
چنانکه درمیان باشد
midship
واقع درمیان کشتی
cross file
یک درمیان در دو جهت قراردادن
mediate
درمیان واقع شدن
mediate
واقع درمیان غیر مستقیم
mediates
واقع درمیان غیر مستقیم
interscholastic
واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
mediated
واقع درمیان غیر مستقیم
intermediate
درمیان اینده مداخله کننده
mediating
واقع درمیان غیر مستقیم
pierglass
اینه قدی درمیان دوپنجره
break-ins
درمیان صحبت کسی دویدن
in
:درمیان گذاشتن جمع کردن
break in
درمیان صحبت کسی دویدن
in-
:درمیان گذاشتن جمع کردن
break-in
درمیان صحبت کسی دویدن
storage interleaving
درمیان انباره جای دادن
epenthesis
الحاق حرفی درمیان کلمه
epizootic
منتشر شونده درمیان جانوران
all-
: بمعنی
allo
بمعنی
all
: بمعنی
to get in a word edgeways
سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
ruderal
روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
bass viol
ویالن بزرگ بم که درمیان زانوهاگذاشته شود
to run the gauntlet
درمیان دوردیف ازمردم گرفتارشدن وازدوسوازاردیدن
to put in
درمیان اوردن نقل قول کردن
actino
پیشوندی بمعنی
amph
پیشوندیست بمعنی
amphi
پیشوندیست بمعنی
micro
پیشوندی بمعنی
micros
پیشوندی بمعنی
extensiontable
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
pyrenran
وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
endobiotic
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
intervale
پارچهای از زمین پست درمیان تپههای یا در کناررودها
triggerman
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
intercurrent
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
mac
پیشوندی بمعنی " فرزند"
acephalo
پیشوندیست یونانی بمعنی
macs
پیشوندی بمعنی " فرزند"
uni
پیشوندیست بمعنی "یک " و"واحد" و "تک "
semi
پیشوندی بمعنی : نیم
semis
پیشوندی بمعنی : نیم
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
co-
پیشوندیست بمعنی با و باهم
Co
پیشوندیست بمعنی با و باهم
hepta
پیشوندی بمعنی هفت
phage
پسوندی بمعنی خورنده
ads
مانندad-hoc که بمعنی
mal
پیشوندی بمعنی بد و مضر
hept
پیشوندی بمعنی هفت
ad
مانندad-hoc که بمعنی
intercurreace
مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
quadrages imal
وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
helmintho
کلمات پیشوندیست بمعنی کرم
helminth
کلمات پیشوندیست بمعنی کرم
picto
پیشوندی بمعنی عکس وتصویر
ad
حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads
حرف اضافه لاتینی بمعنی
acousis
پسوندیست در زبان لاتین بمعنی
acousia
پسوندیست در زبان لاتین بمعنی
hydr
پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
igni
پیشوندی است بمعنی اتش
sophy
پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
ace
پیشوندی ازکلمه acetic بمعنی
hydro
پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
aces
پیشوندی ازکلمه acetic بمعنی
genesis
پسوند بمعنی ایجاد کننده
kil
مقبره این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی >حجره و سلول ونهر<است
canoness
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
to knit peace between nations
ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
infra
پیشوندی بمعنی زیر و پایین وپست
demi
پیشوندی است بمعنی " نیم " و"نصف "
pan-
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
ado
مصدرحال فعل do toمثل ado have to بمعنی
arches
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
pan
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
pans
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
cardio
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
icosi
پیشوندی بمعنی بیست وبیست تایی
diabol
کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
polys
پیشوندی بمعنی چند و بسیار وبس
poly
پیشوندی بمعنی چند و بسیار وبس
cardia
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
diabolo
کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
cardi
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
over
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
over-
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
turbo
پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
arch-
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
turbos
پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
arch
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
supra
پیشوندی بمعنی بالا و روی ومافوق
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
gophers
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gofer
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com