Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
clevis bolt
پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
Other Matches
sarcoid
زگیل یا جوش گوشتی رویش گوشتی
Briefcase utility
در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
point designation
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
zone bits
بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
to sit out
نشستن بیشتر نشستن از
smacked
مزه مخصوصی داشتن
adhoc
ویژه امر مخصوصی
privilege
امتیاز مخصوصی اعطاکردن
smack
مزه مخصوصی داشتن
smacks
مزه مخصوصی داشتن
to smack
[of]
مزه مخصوصی داشتن
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
meaty
گوشتی
sarcous
گوشتی
carneous
گوشتی
meatiest
گوشتی
meatier
گوشتی
special troops
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
hairdos
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
function
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functioned
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
hairdo
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
functions
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
meatiness
گوشتی بودن
naevus
خال گوشتی
pulpous
گوشتی مغزدار
moles
خال گوشتی
soft palate
کام گوشتی
soft palates
کام گوشتی
screw driver
پیچ گوشتی
verrucas
زگیل گوشتی
mole
خال گوشتی
fleshy
گوشتی گوشتدار
fleshiest
گوشتی گوشتدار
fleshier
گوشتی گوشتدار
carnify
گوشتی کردن
carnify
گوشتی شدن
nevus
خال گوشتی
verruca
زگیل گوشتی
carnosity
خاصیت گوشتی
baccate
تماما گوشتی
cant
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
adm 0
موشک مخصوصی که روی هواپیمای ب- 25 سوار شده است
built-in
تابع مخصوصی که در برنامه پیاده سازی شده است
oilite bushing
بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
screwdriver
اچار پیچ گوشتی
screwdriver
پیچ گوشتی
[ابزار]
turnscrew
پیچ گوشتی
[ابزار]
incarnadine
رنگ قرمز گوشتی
bacciferous
دارای میوه گوشتی
turnscrews
پیچ گوشتی ها
[ابزار]
screwdrivers
پیچ گوشتی ها
[ابزار]
sorosis
میوه گوشتی ومرکب
accreted
دارای زائدهء گوشتی
screwdrivers
اچار پیچ گوشتی
screw driver
اچار پیچ گوشتی
baccate
دارای میوه گوشتی
succulent
<adj.>
گوشتی
[گیاه شناسی]
cleaned
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleanest
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleans
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
turnscrew
آچار پیچ گوشتی
[ابزار]
cross tip
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
incarnate
برنگ گوشتی مجسم کردن
screwdriver
آچار پیچ گوشتی
[ابزار]
screwdrivers
آچار های پیچ گوشتی
[ابزار]
turnscrews
آچار های پیچ گوشتی
[ابزار]
square-jawed adjustable spanner
تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
talent scouts
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scout
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
adding
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
adds
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
add
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
bookmark
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
bookmarks
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
mats
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
fullest
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
mat
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
cordon bleu
گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
to take a chair
نشستن
recoils
پس نشستن
recoiling
پس نشستن
recoiled
پس نشستن
seizes
نشستن
seized
نشستن
seize
نشستن
await
نشستن
awaited
نشستن
awaiting
نشستن
awaits
نشستن
recoil
پس نشستن
sits
نشستن
sit
نشستن
to lose ground
پس نشستن
running aground
به گل نشستن
to give ground
پس نشستن
perch
نشستن
perched
نشستن
perches
نشستن
perching
نشستن
sprawl
پهن نشستن
to fall back
عقب نشستن
land
به گل نشستن کشتی
to f. the throne
برتخت نشستن
insidiate
در کمین نشستن
to come to the throne
بر تخت نشستن
to fill the chair
برکرسی نشستن
straddle
گشاد نشستن
swamps
به گل نشستن قایق
sags
فرو نشستن
swamp
به گل نشستن قایق
swamped
به گل نشستن قایق
swamping
به گل نشستن قایق
straddled
گشاد نشستن
straddles
گشاد نشستن
ground
بزمین نشستن
to take the wheel
پشت رل نشستن
to take ground
بگل نشستن
bow out
عقب نشستن
landing
نشستن هواپیما
ground position
در خاک نشستن
to take ground
بخاک نشستن
sprawls
پهن نشستن
outsit
بیشتر نشستن از
to knock back
عقب نشستن
give way
عقب نشستن
stranding
به گل نشستن کشتی
sit up
راست نشستن
suppurate
چرک نشستن
take sanctuary
بست نشستن
to a the throne
برتخت نشستن
to sit up
راست نشستن
sprawling
پهن نشستن
landings
نشستن هواپیما
to hunker down
چمباتمه نشستن
hunker down
روی پا نشستن
to run aground
بگل نشستن
dwit koobi
نشستن به عقب
to lie in w
درکمین نشستن
to lie in a
درکمین نشستن
setbacks
عقب نشستن
setback
عقب نشستن
subside
فرو نشستن
subsided
فرو نشستن
sit up
<idiom>
بیدار نشستن
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
subsides
فرو نشستن
subsiding
فرو نشستن
thrones
برتخت نشستن
sagged
فرو نشستن
throne
برتخت نشستن
land
بزمین نشستن
bench
بر کرسی نشستن
rankling
چرک نشستن
strand
به گل نشستن کشتی
strands
به گل نشستن کشتی
ambushed
در کمین نشستن
land
به زمین نشستن
ambushes
در کمین نشستن
abate
فرو نشستن
ambushing
در کمین نشستن
sag
فرو نشستن
rankles
چرک نشستن
rankled
چرک نشستن
rankle
چرک نشستن
ambush
در کمین نشستن
benches
بر کرسی نشستن
sprawling
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
slump test
ازمایش فرو نشستن
To come to grief. To be runied.
بخاک سیاه نشستن
sit out
تا پایان چیزی نشستن
sprawls
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
beach
بگل نشستن کشتی
beaches
بگل نشستن کشتی
beached
بگل نشستن کشتی
sprawl
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sit idly by
<idiom>
عین ماست نشستن
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
waylaid
درکمین کسی نشستن
waylay
درکمین کسی نشستن
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
waylaying
درکمین کسی نشستن
primer setback
عقب نشستن چاشنی
landing
بزمین نشستن هواپیما
landings
بزمین نشستن هواپیما
waylays
درکمین کسی نشستن
To incite someone.
زیر پای کسی نشستن
to sit under a pre cher
پای وعظ واعظی نشستن
clogs
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com