English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
English Persian
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
Other Matches
immurement در دیوار قرار دادن
satellization تحت پشتیبانی لجستیکی ومالی قرار دادن
support پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
seconds پشتیبانی کردن تایید کردن
seconding پشتیبانی کردن تایید کردن
seconded پشتیبانی کردن تایید کردن
second پشتیبانی کردن تایید کردن
dutch stonewall دیوار سنگی هلندی
dry mansory [دیوار سنگی خشکه چین]
stonewall formation اسکلت پیادهای دیوار سنگی
As mentioned below. مذکور درزیر [آنچه درزیر آمده است]
vouch اطمینان دادن تایید کردن
his leg rested on a stone پایش روی سنگی قرار گرفته بود
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
stele ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stela ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
lithoprint با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
lay قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicates اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lays قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicate اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
partition wall دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
located 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
locate 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
mount ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mounts ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
condemn مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
treated تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
ret در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
condemning مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
To stipulate. شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
condemns مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
treat تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
treats تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
to ingratite oneself خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
declaring معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declare معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
addresses قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
notice board 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
calcify اهکی یا سنگی کردن
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
supporting تایید کردن
confirms تایید کردن
approves تایید کردن
emphasising تایید کردن
support تایید کردن
confirm تایید کردن
vertify تایید کردن
approve تایید کردن
approving تایید کردن
emphasises تایید کردن
gracing تایید کردن
corroborating تایید کردن
emphasize تایید کردن
emphasizes تایید کردن
corroborate تایید کردن
emphasized تایید کردن
corroborates تایید کردن
graces تایید کردن
emphasised تایید کردن
grace تایید کردن
emphasizing تایید کردن
acknowledges تایید کردن
acknowledging تایید کردن
ratify تایید کردن
acknowledge تایید کردن
ratifying تایید کردن
ratifies تایید کردن
ratified تایید کردن
graced تایید کردن
corroborated تایید کردن
backup پشتیبانی کردن
champions پشتیبانی کردن
championing پشتیبانی کردن
propugn پشتیبانی کردن از
vindicating پشتیبانی کردن از
champion پشتیبانی کردن
vindicates پشتیبانی کردن از
rally پشتیبانی کردن
vindicated پشتیبانی کردن از
rallies پشتیبانی کردن
rallied پشتیبانی کردن
vindicate پشتیبانی کردن از
championed پشتیبانی کردن
countenances پشتیبانی کردن
to agitate [for] پشتیبانی کردن
maintain پشتیبانی کردن
aided پشتیبانی کردن
countenanced پشتیبانی کردن
aid پشتیبانی کردن
play up to پشتیبانی کردن از
countenancing پشتیبانی کردن
support پشتیبانی کردن
aiding پشتیبانی کردن
countenance پشتیبانی کردن
maintains پشتیبانی کردن
maintained پشتیبانی کردن
lodged قرار دادن
lodges قرار دادن
located قرار دادن
lodge قرار دادن
rows قرار دادن
rowed قرار دادن
placements قرار دادن
pack قرار دادن
relative location قرار دادن
packs قرار دادن
row قرار دادن
locate قرار دادن
placement قرار دادن
settle قرار دادن
underexpose قرار دادن
locating قرار دادن
setting up قرار دادن
park قرار دادن
superpose قرار دادن
parks قرار دادن
individuate تک قرار دادن
makes قرار دادن
putting قرار دادن
parked قرار دادن
posit قرار دادن
make قرار دادن
put قرار دادن
puts قرار دادن
sets قرار دادن
set قرار دادن
settles قرار دادن
lays قرار دادن
locates قرار دادن
lay قرار دادن
support تایید کردن نگهداری
security clearance تایید صلاحیت کردن
to bolster somebody up از کسی پشتیبانی کردن
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
to get behind somebody از کسی پشتیبانی کردن
direct support پشتیبانی مستقیم کردن
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com