English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (6 milliseconds)
English Persian
coax کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
Other Matches
shield هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
nucleus لب هسته مرکزی
nuclei لب هسته مرکزی
cores هسته مرکزی مفتول
core هسته مرکزی مفتول
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
double decker هرچیزیکه دو لایه دارد
lymphocyte نوعی از گویچههای سفیدخون که یک هسته دارد
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
centralized آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
specific code کد دودویی که مستقیماگ واحد پردازش مرکزی را هدایت می کنند و فقط از آدرس ها مقادیر مطلق استفاده میکند
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
deposits لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
deposit لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
ferrite core ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
multilayer تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
micronucleus یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
absolute address کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
cladding واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
levelling course لایه تسطیح کننده
directors هدایت کننده
director هدایت کننده
director هدایت کننده اتش
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
directors هدایت کننده اتش
guideway شیار هدایت کننده
conducting staff ستاد هدایت کننده
dredging ladder هدایت کننده سطل
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
directing staff ستاد هدایت کننده
channelising island سکوی هدایت کننده
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
thermocline لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
meta director هدایت کننده به موقعیت متا
ortho director هدایت کننده به موقعیت ارتو
para director هدایت کننده به موقعیت پارا
ortho para director هدایت کننده به موقعیتعای ارتو- پارا
diastereotopic group گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
armstrong سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
wake up کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
international standards organization طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlay در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlays در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
media زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
cylinder baffles صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
central متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
die قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
blanket course لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
single skinned یک جداره
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
rocketeer هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
cavity walls دیوار دو جداره
cavity wall دیوار دو جداره
double window پنجره دو جداره
hollow walls دیوار دو جداره
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
chancelor جداره مشبک [کلیسا]
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
headquarters شعبه مرکزی اداره مرکزی
external مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
externals مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
kabuli کابلی
paching central سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
slack line اسکریپر کابلی
chebulic myrobalan هلیله کابلی
cable railway ترن کابلی
cable railways ترن کابلی
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
cable control system سیستم کنترل کابلی
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
liquid crystal display صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal displays صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
branches کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
fans کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fan کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanned کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
branch کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
fanning کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
logo یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
hoist line کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد
choir-rail [ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
LCD Display Crystal Liquid صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
interlayer لایه بین دو لایه
delamination لایه لایه شدگی
delamination لایه لایه شدن
lamination لایه لایه سازی
delamination لایه لایه کردن
argillite خاک رس لایه لایه
delaminate لایه لایه شدن
flex سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند.
flexing سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند.
flexed سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند.
flexes سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند.
null مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
modem مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
toryism محافظه کاری
low key <adj.> محافظه کارانه
standpat محافظه کار
conservatism محافظه کاری
old line محافظه کار
conservatism محافظه گرائی
unprogressive محافظه کار
hunkerism محافظه کاری
conservatives محافظه کار
conservative محافظه کارانه
stuffy محافظه کار
conservativeness محافظه کاری
conservative محافظه کار
Tory محافظه کار
conservatives محافظه کارانه
stick in the mud محافظه کار
Tories محافظه کار
stick-in-the-mud محافظه کار
stick-in-the-muds محافظه کار
low key posture رویه محافظه کارانه
conservatism سیاست محافظه کاری
conservatively از روی محافظه کاری
ultraconservative بیش از حد محافظه کار
protect a lead بازی محافظه کارانه
sit on the ball بازی محافظه کارانه
guardedly از روی محافظه کاری
old guard محافظه کار سیاسی
conservative estimate براورد محافظه کارانه
sit on a lead بازی محافظه کارانه
Conservative Party حزب محافظه کار
extensions کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extension کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
nervous nellie ادم محافظه کار و بی خاصیت
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
old fashioned کهنه پرست محافظه کار
Tory عضو حزب محافظه کارانگلیس
Tory وابسته به حزب محافظه کار
Tories وابسته به حزب محافظه کار
Tories عضو حزب محافظه کارانگلیس
toryism اصول وعقاید حزب محافظه کار
mossback ادم کهنه پرست یا محافظه کار
mossyback ادم کهنه پرست یا محافظه کار
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
lowboy عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
conservatism عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
nuclei هسته
nucleus هسته
center web هسته
atoms هسته
atom هسته
cores هسته
seedless بی هسته
core هسته
kernels هسته
air core بی هسته
nuclel هسته ها
magnet core هسته
kernel هسته
stones هسته
stoning هسته
stone هسته
membranes هسته
necleus هسته
membrane هسته
binucleate دارای دو هسته
mesoplast هسته یاخته
kernels هسته اصلی
induction cup هسته القائی
nucleonics هسته شناسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com