Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
source
کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
Other Matches
machined
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machines
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
uninterruptable power supply
منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
direct objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objecting
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objected
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
powering
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powers
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
real time
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
compiling
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
vab
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواند یک سیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند
multimedia
کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
interval timer
شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
string
متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
processor
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
mainframe computer
سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
symbolically
1-هرزبان کامپیوتری که در آن محل ها با نام مشخص شده است .2-هر زبان که برای نوشتن که منبع به کار می رود
symbolic
1-هرزبان کامپیوتری که در آن محل ها با نام مشخص شده است .2-هر زبان که برای نوشتن که منبع به کار می رود
source computer
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
light
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lighted
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lightest
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
graphic
صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد
metacompilation
کامپایل یک برنامه که سایر برنامه را هم در حین اجرا کامپایل میکند
array
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
arrays
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
ups
منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
deadlock
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source
منبع خطی منبع شبکه
adder
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
internally stored program
کد برنامه کامپیوتری ذخیره شده روی Rom یک سیستم کامپیوتری
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
remote
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remoter
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remotest
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
computerised ordering systems
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
compilation
کامپایل
compile
کامپایل
compiles
کامپایل
compiled
کامپایل
compiling
کامپایل
compilations
کامپایل
flip-flop
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
compile time
زمان کامپایل
compilation time
زمان کامپایل
recompile
کامپایل مجدد
compile language
زبان کامپایل
plug compatible manufacurer
شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
compilations
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
compilation
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
phases
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
phased
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phase
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
computerization
عمل معرفی یک سیستم کامپیوتری یا تبدیل راهنمابه سیستم کامپیوتری
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compilation
زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
compilations
زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
post-
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
development
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
developments
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
metacompilation
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
post
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posts
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posted
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
automation
کامپیوتری کردن دستگاهها کامپیوتری کردن خودکارکردن سیستم
preprocessor
نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
recompile
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
self compiling compiler
کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
asynchronous
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
logs
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
cisterns
منبع
cisterns
منبع اب
head spring
منبع
fountain
منبع
small reservoir at well top
منبع
fountains
منبع
source code
کد منبع
resourc
منبع
water supply
منبع اب
hotbed
منبع
water supplies
منبع اب
fount
منبع
rootstock
منبع
resource
منبع
source
منبع
cistern
منبع اب
origins
منبع
supplied
منبع
origin
منبع
pools
منبع
pool
منبع
references
منبع
reference
منبع
receptacles
منبع
water system
منبع اب
hotbeds
منبع
pooled
منبع
supply
منبع
supplying
منبع
cistern
منبع
receptacle
منبع
wellspring
منبع
energy supply
منبع انرژی
magnetic storage
منبع مغناطیسی
lighting source
منبع روشنایی
isogenous
دارای یک منبع
radiation source
منبع تشعشع
power source
منبع قدرت
noises
منبع تغذیه
light point
منبع روشنایی
aliunde
از منبع دیگر
light source
منبع نور
power supplay
منبع قدرت
power supply
منبع انرژی
power supplay
منبع تغذیه
power supply
منبع تغذیه
excitation source
منبع برانگیختگی
agency of communications
منبع ارتباط
message source
منبع پیام
neutron source
منبع نوترون
image source
منبع تصویر
cold body
منبع سرد
cooling water supply
منبع اب سرد
current supply
منبع جریان
cold water supply
منبع ابسرد
heat supply
منبع حرارتی
data source
منبع داده
incandescent source
منبع ملتهب
authority
منبع موثق
grid bias supply
منبع ولتاژشبکه
information source
منبع اطلاعات
energizer
منبع انرژی
noise
منبع تغذیه
elevator boot
منبع بالابر
fountainhead
منبع خبر
elevated tanke
منبع اب هوائی
electron emitter
منبع الکترون
mains supply
منبع شبکه
attack origine
محل یا منبع تک
illuminant
منبع نور
store of value
منبع ارزش
source document
سند منبع
original
منبع سرچشمه
voltage source
منبع ولتاژ
source data
دادههای منبع
source computer
کامپیوتر منبع
voltage source
منبع قدرت
voltage source
منبع الکتریسیته
second source
منبع دوم
source program
برنامه منبع
source language
زبان منبع
wellhead
منبع چشمه
system resource
منبع سیستم
source routine
روال منبع
thermal reservoir
منبع گرمایی
source register
ثبات منبع
thermal reservoir
منبع گرما
source of power
منبع انرژی
source of power
منبع قدرت
source listing
لیست منبع
word of mouth
<idiom>
از منبع موثق
resource
منبع ممر
resource management
مدیریت منبع
resource sharing
اشتراک منبع
mines
منبع مامن
mined
منبع مامن
resource file
فایل منبع
resource allocation
اختصاص منبع
source
منبع برق
source
منبع منشاء
originals
منبع سرچشمه
mine
منبع مامن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
lexical analysis
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
literate
که میتواند بخواند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com