Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (15 milliseconds)
English	Persian
To make someone talk.	کسی را بحرف گرفتن
Other Matches
to listen to reason	بحرف حساب گوش دادن بحرف ایستادن
at his word	بحرف او
literatim	حرف بحرف
To engage someone in conversation .	کسی را بحرف کشیدن
transliterate	حرف بحرف نوشتن
transliterate	عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
abates	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
unsay	پس گرفتن
abate	اب گرفتن از
to take fast hold of	گرفتن
ceasing	گرفتن
pushing	گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
to take one's stand	جا گرفتن
tong	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
to take up	گرفتن
blinded	گرفتن
take	گرفتن
grabbed	گرفتن
grabbing	گرفتن
grabs	گرفتن
to shut off	را گرفتن
blinds	گرفتن
blind	گرفتن
retreats	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreat	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
abating	اب گرفتن از
grab	گرفتن
wive	زن گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
situating	جا گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
situate	جا گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
retrieves	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retake	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
retaken	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
retaking	پس گرفتن
ceases	گرفتن
situates	جا گرفتن
deglutinate	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
obturate	گرفتن
catch	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
skims	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
skimmed	گرفتن کف
skim	گرفتن کف
to addict oneself	خو گرفتن
overtakes	گرفتن
hold	گرفتن
holds	گرفتن
catch on	گرفتن
capturing	گرفتن
captures	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
capture	گرفتن
devest	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
tithe	ده یک گرفتن از
false grip	گرفتن
get at	گرفتن
adeem	پس گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
indwell	جا گرفتن
infold	در بر گرفتن
skim	کف گرفتن از
overtaken	گرفتن
seizes	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
to get at	گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resume	از سر گرفتن
to hunt out	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
cork	گرفتن
overtake	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
recapturing	پس گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
to break in	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
to call back	پس گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
to catch on	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
corks	گرفتن
takes	گرفتن
nails	گرفتن
reclaims	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
accustom	خو گرفتن
reclaim	پس گرفتن
accustoming	خو گرفتن
wed	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
nail	گرفتن
flea	کک گرفتن
puddles	گل گرفتن
accompanied	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompany	دم گرفتن
puddle	گل گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
to get used to	خو گرفتن [به]
lutes	گل گرفتن
lute	گل گرفتن
fleas	کک گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
break out	در گرفتن
accustoms	خو گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
receives	گرفتن
detracting	گرفتن
nailed	گرفتن
receive	گرفتن
detracts	گرفتن
acquires	گرفتن
acquire	گرفتن
detracted	گرفتن
detract	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
acquiring	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
skimmed	سرباره گرفتن
tampons	باکهنه گرفتن
fastest	روزه گرفتن
fast	روزه گرفتن
fasted	روزه گرفتن
tampon	باکهنه گرفتن
skim	سرباره گرفتن
clutched	محکم گرفتن
clutch	محکم گرفتن
chanced	فرصت بل گرفتن
chances	فرصت بل گرفتن
fasts	روزه گرفتن
wrestle	کشتی گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
chancing	فرصت بل گرفتن
communicates	ارتباط گرفتن
communicated	ارتباط گرفتن
seizure	گرفتن هدف
scum	درده گرفتن
silt	لجن گرفتن
cogs	طاس گرفتن
cog	طاس گرفتن
slag	سرباره گرفتن
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com