English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
king dom کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
Other Matches
the u states کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom کشوری که پادشاه داشته باشد
sovereignty اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
closed sea دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
empire امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empires امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
potentate پادشاه
rex پادشاه
queens زن پادشاه
monarch پادشاه
head of state پادشاه
our sovereingn پادشاه
o king ای پادشاه
kings پادشاه
Shahs پادشاه
queenconsort زن پادشاه
kingless بی پادشاه
sovereigns پادشاه
potentates پادشاه
sovereign پادشاه
king پادشاه
constitutional monarch پادشاه
Shah پادشاه
queen زن پادشاه
monarchs پادشاه
rial پادشاه ملکه
fit for a king لایق پادشاه
kings palace قصر پادشاه
sign manual امضا پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
kingling پادشاه کوچک
king of england پادشاه انگلستان
oberon پادشاه پریان
kings palace کاخ پادشاه
regicides قتل پادشاه
regicide قتل پادشاه
king's counsel قاضی دادگاه پادشاه
princess of the blood دختر یا نوه پادشاه
his britannic majesty اعلیحضرت پادشاه انگلستان
privy seal مهر شخصی پادشاه
king of birds پادشاه مرغان :دال
aeolus پادشاه تسالی یونان
regent نماینده پادشاه رئیس
regents نماینده پادشاه رئیس
royal prerogative حق امتیاز ویژه پادشاه
raja or rajah راجه-امیریا پادشاه
croesus کراسوس : پادشاه یونان
lord lieutenant نماینده پادشاه در ایالات
prince royal پسر ارشد پادشاه انگلیس
dauphiness عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
princessroyal بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
kinglet پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
HMS مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
regius professor استاد منصوب ازطرف پادشاه
privy purse اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
gordian وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
herod هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
they attended the king ایشان درخدمت پادشاه بودند
the code of justinian مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
royalties حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
monarchical وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
priam پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
dauphin عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
dais سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
royalty حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
infanta دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
monarchs پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
kingmaker کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
monarch پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
queen dowager زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
jacobite طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
infante جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
yeoman of the guard گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
eminent domain مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
romulus رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
homage اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
Georgian architecture معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
Desornamentado [سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
letters missive نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
agamemnon اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
koh i noor کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
procedendo حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
lord chancellor بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
theonomy کشوری که خداپادشاه ان باشد
in claisum دریایی که در قلمرو کشورویژهای باشد
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
keep your peck up دل داشته باشد
worksheet ی داشته باشد
hydroxide داشته باشد
if any اگر داشته باشد
ineffectively بی انکه اثری داشته باشد
irrelatively بی انکه وابستگی داشته باشد
frothily بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
roundelay تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
incomparably بدون اینکه نظر داشته باشد
unauthorized آنچه باید مجوز داشته باشد
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
numbly بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
for no p reason بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
corporate town شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
large ship کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
gazebo عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
inefficaciously ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
titular charge daffaires کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
pointlessly بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
on occasion لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
pay d. خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
lagan کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
set in <idiom> تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
What effect do you think the changes will have on you? فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
toneme لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
borough شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
lugger زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
boroughs شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
laid paper کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
over voltage protection وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
nominative subject اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
I don't think there's any question about it. من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
controlling company موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
con در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
rate بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
quantum meruit هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
cons در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
rates بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
powers منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
conned در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
nunc pro tunc حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
conning در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
fixes فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
addressing بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
id کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
reserves مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
doubled درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
universal time زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
doubled up درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
fix فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
password کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
passwords کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
addressable ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد
monitors مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
customs of war اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
monitored مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
equitable mortgage بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
large scale computer که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
caches بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache memory بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
variable ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
alien وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
aliens وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
record برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
variables ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
wild card روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
encapsulated دستور Post Script که یک تصویر یا صفحه را در یک فایل شرح میدهد که میتواند در یک برنامه گرافیکی یا DTP قرار داشته باشد
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
do while یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
four by two خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
melodramas نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com