Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
Other Matches
warping
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
brake specific fuel consumption
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
variable geometry engine
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
boost rocket
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
to make a study of something
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
cupidity
حرص واز برای بدست اوردن مال
to have a bone to pick
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
land hunger
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
to take out a patent
حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
bid
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
intermediate contingency
قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
gill type flap
فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
gill
فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
austempering
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
diesel ramjet
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
available
بیشترین قدرت الکتریکی یا پردازش یک سیستم
best economy mixture
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
fuel consumption
مصرف سوخت
specific fuel consumption
مصرف سوخت ویژه
fuelled
سوخت موتور
fuel
سوخت موتور
fuels
سوخت موتور
fuelling
سوخت موتور
fueled
سوخت موتور
fuel endurance
قدرت پایداری سوخت
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
power consumption
مصرف قدرت
diesel fuel oil filter
صافی سوخت موتور دیزل
bunker fuel
سوخت یا گازوییلی که به مصرف خود کشتی می رسد
engine power
قدرت موتور
engine performance
قدرت موتور
high power engine
موتور با قدرت زیاد
motor output
قدرت خروجی موتور
augmentor
افزاینده قدرت موتور
bi fuel
موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
jet a
سوخت موتور توربینی که دردمای 04 درجه منجمدمیشود
dynamometer
قدرت موتور سنج اتومبیل
acquires
بدست اوردن
getting
بدست اوردن
get round
بدست اوردن
procuring
بدست اوردن
acquiring
بدست اوردن
procure
بدست اوردن
gains
بدست اوردن
gained
بدست اوردن
gain
بدست اوردن
pick up
بدست اوردن
procured
بدست اوردن
procures
بدست اوردن
get
بدست اوردن
offers
بدست اوردن
offered
بدست اوردن
offer
بدست اوردن
gets
بدست اوردن
obtains
بدست اوردن
soothe
دل بدست اوردن
catch
بدست اوردن
earned
بدست اوردن
earns
بدست اوردن
impetrate
بدست اوردن
come by
بدست اوردن
earn
بدست اوردن
soothed
دل بدست اوردن
soothes
دل بدست اوردن
obtained
بدست اوردن
obtain
بدست اوردن
regain
دوباره بدست اوردن
retrieves
دوباره بدست اوردن
retrieved
دوباره بدست اوردن
acquirability
امکان بدست اوردن
retrieve
دوباره بدست اوردن
recover
دوباره بدست اوردن
recovering
دوباره بدست اوردن
recoup
دوباره بدست اوردن
recouping
دوباره بدست اوردن
recoups
دوباره بدست اوردن
regains
دوباره بدست اوردن
to get back
دوباره بدست اوردن
regaining
دوباره بدست اوردن
to pander any one's lust
دل کسیرا بدست اوردن
finagle
باحیله بدست اوردن
recovers
دوباره بدست اوردن
to come into a property
دارایی را بدست اوردن
having
بدست اوردن دارنده
attained
بدست اوردن بانتهارسیدن
attaining
بدست اوردن بانتهارسیدن
attains
بدست اوردن بانتهارسیدن
regained
دوباره بدست اوردن
optimization
بدست اوردن حد مطلوب
insure
بیمه بدست اوردن
attain
بدست اوردن بانتهارسیدن
step into
بسهولت بدست اوردن
strike a balance
موازنه بدست اوردن
have
بدست اوردن دارنده
get back
دوباره بدست اوردن
recouped
دوباره بدست اوردن
control unit
قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
volumetric loading/density
خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
throttling
دستگاه کنترل سوخت
fuel control unit
واحد کنترل سوخت
throttle
دستگاه کنترل سوخت
throttles
دستگاه کنترل سوخت
throttled
دستگاه کنترل سوخت
circumstantiate
قرائن وامارت را بدست اوردن
enter
بدست اوردن قدم نهادن در
entered
بدست اوردن قدم نهادن در
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
enters
بدست اوردن قدم نهادن در
resuming
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
bring in
امتیاز بدست اوردن در پایگاه
win
بدست اوردن تحصیل کردن
impetrate
با عجز و لابه بدست اوردن
bought
خریداری کردن بدست اوردن
resume
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
recovering
دوباره بدست اوردن بازیافتن
resumed
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
gets
بدست اوردن فراهم کردن
recovers
دوباره بدست اوردن بازیافتن
resumes
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
getting
بدست اوردن فراهم کردن
recover
دوباره بدست اوردن بازیافتن
get
بدست اوردن فراهم کردن
reaped
جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
reap
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping
جمع اوری کردن بدست اوردن
pre empt
با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
reaps
جمع اوری کردن بدست اوردن
stone pit
محل بدست اوردن اطلاعات اجر
finagle
بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
materials utilisation control
کنترل مصرف مواد
bobbing
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
investigating
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
bobs
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
investigated
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigate
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
cards
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
racketeers
از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
card
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
racketeer
از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
split the uprights
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
grosser
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
take over
بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
grosses
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
carthamin
رنگینه زرد که از شیره گیاه سفلاور بدست می آید این رنگ گیاهی بیشتر در هند و چین مصرف می شود
two way alternate operation
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
limits
محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
constant speed unit
گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
gasoline
سوخت موتورهای بنزینی بنزین موتور بنزین
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
Shannon's Law
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
hash
سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
joule kelvin effect
انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
satyagraha
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
constant
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
zero lash
شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
boarded
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
electronic
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
burners
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burner
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
final goods
کالا برای مصرف نهائی
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
cam ring
رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
hash
سیستم کدگذاری برای کد hash بدست آید
authoring
ابزاری که برای توسعه برنامههای کاربردی چند منظوره استفاده می شوند. که شامل دستورات خاص برای کنترل درایو -CD ROM
into plane service
تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
consumer's surplus
یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
make a living
<idiom>
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
best power mixture
نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
wet wing
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
recommended retail price
قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
cartridges
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com