Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
field control
کنترل میدان
Search result with all words
zmarker beacon
نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
Other Matches
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
coursed
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
courses
میدان تیر میدان
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controls
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
control sheet
صفحه کنترل چارت کنترل
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
simple network management protocol
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
tactical air control center
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
controlled net
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
aim
میدان
aimed
میدان
scope
میدان
plains
میدان
aims
میدان
plainest
میدان
plain
میدان
space
میدان
plainer
میدان
agora
میدان
reached
میدان
trone
میدان
zero field
بی میدان
reaches
میدان
piazza
میدان
plaza
میدان
ring
میدان
spaces
میدان
reach
میدان
forums
میدان
forum
میدان
ROUNDABOUT
میدان
field line
خط میدان
reaching
میدان
arena
میدان
open space
میدان
arenas
میدان
placing
میدان
sq
میدان
place
میدان
places
میدان
line of force
خط میدان
fields
میدان
line bay
میدان خط
frontage
میدان
frontages
میدان
domains
میدان
domain
میدان
field
میدان
fielded
میدان
fire control
کنترل کردن اتش کنترل اتش
field of vision
میدان بینایی
field of vision
میدان دید
field pole
قطب میدان
field range
میدان تیرجنگی
magnetic stray field
میدان پراکنده
field of view
میدان دید
ranges
میدان حدودتغییرات
visual field
میدان دید
field of regard
میدان دید
rotary field
میدان دوار
rotating field
میدان گردان
field of gravity
میدان ثقل
battlefield
میدان جنگ
interference field
میدان انترفرنس
high field
میدان قوی
magnetizing field
میدان مغناطیس گر
protected field
میدان محفوظ
psychological field
میدان روانی
field strength
شدت میدان
field rheostat
رئوستای میدان
rink
میدان یخ بازی
main field
میدان اصلی
radar ranging
میدان رادار
radiation field
میدان تابش
field regulator
نافم میدان
image field
میدان تصویر
field rectifier
یکسوساز میدان
sensory field
میدان حسی
field theory
تئوری میدان ها
field of attention
میدان توجه
field of application
میدان کاربرد
magnetic f.
میدان مغناطیسی
scope
میدان دید
ranged
میدان حدودتغییرات
ranged
میدان تیر
purview
حدود میدان
magnetic balance
تعادل میدان
low field
میدان ضعیف
intermediate field
میدان میانی
range
میدان حدودتغییرات
range
میدان تیر
field of action
میدان اثر
playing fields
میدان بازی
playing field
میدان بازی
field of battle
میدان جنگ
field of battle
میدان رزم
battlegrounds
میدان جنگ
battlefield
میدان نبرد
field of force
میدان نیرو
field of fire
میدان اتش
field of fire
میدان تیر
field of consciousness
میدان هشیاری
series field
میدان زنجیری
shunt field
میدان شنتی
solenoidal field
میدان سولنئیدی
ranges
میدان تیر
battlefields
میدان جنگ
rinks
میدان یخ بازی
battlefields
میدان نبرد
battleground
میدان جنگ
stray field
میدان هرز
sights
میدان دید
back
مدافع خط میدان
squaring
جذر میدان
squares
جذر میدان
squared
جذر میدان
game keeper
قرق چی میدان
maxwell field
میدان ماکسول
maxwell field
میدان ماکسولی
square
جذر میدان
minefields
میدان مین
inhomogeneity of a field
غیریکنواختی یک میدان
inhomogeneous field
میدان غیریکمواخت
input field
میدان ورودی
parading
میدان رژه
parades
میدان رژه
paraded
میدان رژه
backs
مدافع خط میدان
perceptual field
میدان ادراکی
warfare
میدان جنگ
front porch
میدان جلو
sight
میدان دید
force field
میدان نیرو
flying ground
میدان پرواز
flying field
میدان فرودگاه
line of magnetic field strength
خط میدان مغناطیسی
obstacle course
میدان موانع
arena
میدان مسابقات
yard
محوطه یا میدان
yards
محوطه یا میدان
on sight
در میدان دیددوربین
induction field
میدان القائی
magnetic field line
خط میدان مغناطیسی
arenas
میدان مسابقات
outfight
از میدان در کردن
parade
میدان رژه
intermediate field
میدان واسطه
magnetic fields
میدان مغناطیسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com