English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
geodetical کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodeticline کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
Other Matches
colon نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
colons نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
geodetic کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
geodesic کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
colons دونقطه
colon دونقطه
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost پایین ترین زیر ترین
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
trailed هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
trail هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
To bottle up a sentiment. احساسی رادر دل خود جمع کردن
trailing هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
trails هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
hysterectomize بوسیله عمل جراحی زهدان رادر اوردن
to cut brake or beat a r گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
cork jacket جامه چوب پنبهای که ادم رادر روی اب شناورمیسازد
comas پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
coma پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
CD quality اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
hierarchy plus input process output یک روش طراحی و مستندسازی برنامه که ساختارعملیاتی و گردش اطلاعات رادر سه نوع نمودار نشان میدهد
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
EMM امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
accelerators ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
backmost پس ترین
driest خشک ترین
lowermost پایین ترین
lower most پایین ترین
leftmost سمت چپ ترین
drier : خشک ترین
foremost پیش ترین
lattermost پست ترین
least significant کم اهمیت ترین
furthest پیشرفته ترین
topmost اعلی ترین
lattermost عقب ترین
eldest مسن ترین
proto مهم ترین
rightmost راست ترین
lowest پایین ترین
most significant پراهمیت ترین
more like;most like شبیه ترین
midmost میان ترین
middlemost میان ترین
meritorious شایسته ترین
undermost زیر ترین
aftmost عقب ترین
undermost پایین ترین
rearmost عقب ترین
nethermost پست ترین
best عظیم ترین
arrant بدنام ترین
bottommost پایین ترین
westernmost غربی ترین
backmost عقب ترین
first and foremost <adv.> پیش ترین
hindmost عقب ترین
downmost پایین ترین
most important <adj.> مهم ترین
surfaces سطحی
decahedral ده سطحی
acrotic سطحی
shallow foundation پی سطحی
planar سطحی
shallow کم اب سطحی
shallower کم اب سطحی
shallowest کم اب سطحی
shallows کم اب سطحی
surface سطحی
surfaced سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
surface water اب سطحی
skin deep سطحی
low level سطحی
superficial سطحی
superficiality سطحی
sketchy سطحی
sketchier سطحی
sketchily سطحی
sketchiest سطحی
aftermost عقب ترین واپسین
tick سخت ترین مرحله
least significant bit کم اهمیت ترین بیت
ticked سخت ترین مرحله
neap خفیف ترین جزر و مد
top flight اعلی ترین مرتبه
tenth rate پایین ترین درجه
ticks سخت ترین مرحله
neap tide پائین ترین جزر و مد
bottom price پائین ترین قیمت
royal road اسان ترین راه
next نزدیک ترین پس ازان
most significant digit با اهمیت ترین رقم
most significant digit با ارزش ترین رقم
heartstring عمیق ترین احساسات دل
easternmost شرقی ترین نقطه
tenth rate از پایین ترین جنس
lsb کم اهمیت ترین بیت
full-backs عقب ترین بازی کن
full-back عقب ترین بازی کن
innermost داخلی ترین دراعماق
best شایسته ترین پیشترین
most significant bit با ارزش ترین بیت
most significant bit با اهمیت ترین بیت
least significant digit کم اهمیت ترین رقم
eastermost شرقی ترین نقطه
surface soil خاک سطحی
surface creep خزیدن سطحی
skin effect اثر سطحی
surface targets هدفهای سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
suface wind باد سطحی
surface burst ترکش سطحی
statical moment لنگر سطحی
sorption جذب سطحی
surface charge بار سطحی
surface burning احتراق سطحی
surface reverbration برگشتهای سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
surface leakage نشت سطحی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
bounding mine مین سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface ornament تزیینات سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
adhesion جاذبه سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
evaporation تبخیر سطحی
interfacial force کشش سطحی
impact burst ترکش سطحی
free moisture رطوبت سطحی
formal logic قضاوت سطحی
floating mine مین سطحی
flesh wound زخم سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
multi level چند سطحی
n level logic منطق N سطحی
ground swell موج سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
interfacial tension کشش سطحی
surface tensity کشش سطحی
hexahedron جسم شش سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
low level winds بادهای سطحی
heptahedral هفت سطحی
superficially بطور سطحی
smattering دانش سطحی
adsorbent جاذب سطحی
surfaces سطحی جلادادن
polyhedral چند سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
multilevel چند سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
blanket grouting تزریق سطحی
singes سوختگی سطحی
singeing سوختگی سطحی
singed سوختگی سطحی
area load بار سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
surfaced سطحی جلادادن
adsorption جذب سطحی
surface سطحی جلادادن
adsorption کشش سطحی
one level memory حافظه یک سطحی
pentahedral پنج سطحی
singe سوختگی سطحی
two level store انباره دو سطحی
surface treatment عملیات سطحی
surface width عرض سطحی
split-level چند سطحی
pier پایه و سطحی
top soil خاک سطحی
topdress سطحی ریختن
trihedral سه روی سه سطحی
surface treatment روکش سطحی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com