Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
English
Persian
hold
گرفتن غیرمجاز توپ
holds
گرفتن غیرمجاز توپ
Search result with all words
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
face hold
گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
Other Matches
unallowable
غیرمجاز
wildcat
غیرمجاز
wildcats
غیرمجاز
unauthorized
غیرمجاز
illicit
غیرمجاز
unlicensed
غیرمجاز
interfere
سد کردن غیرمجاز
obstructions
سد کردن غیرمجاز
contraband
کالای غیرمجاز
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
interference
ممانعت غیرمجاز
gavels
بهره غیرمجاز
illegal
حرام غیرمجاز
interfered
سد کردن غیرمجاز
interferes
سد کردن غیرمجاز
gavel
بهره غیرمجاز
obstruction
سد کردن غیرمجاز
carrying
حمل غیرمجاز توپ
carry
حمل غیرمجاز توپ
block
سدکردن غیرمجاز حریف
carries
حمل غیرمجاز توپ
carried
حمل غیرمجاز توپ
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
elbowing
ضربه غیرمجاز با ارنج
crackback
نوعی سد کردن غیرمجاز
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
high stick
بالا بردن غیرمجاز چوب
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
throw forward
بردن غیرمجاز توپ به جلو
exclusion area
منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
ooch
حرکت غیرمجاز قایق بدون باد
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
vital point
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
false start
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false starts
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
fast pill
ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
jab checking
فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
leg before wicket
حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
jerk
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerking
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerked
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
burns
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
burn
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
jerks
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
jacklight
ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
fouls
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
skim
کف گرفتن از
to call back
پس گرفتن
to addict oneself
خو گرفتن
catch
گرفتن
situate
جا گرفتن
to get at
گرفتن
situates
جا گرفتن
to put a stop to
را گرفتن
retake
پس گرفتن
to catch a fly
بل گرفتن
to catch on
گرفتن
corks
گرفتن
skims
کف گرفتن از
skimmed
گرفتن کف
grabbing
گرفتن
skimmed
کف گرفتن از
skim
گرفتن کف
grabbed
گرفتن
to draw back
پس گرفتن
grab
گرفتن
detract
گرفتن
retaken
پس گرفتن
to begin again
از سر گرفتن
retrieves
پس گرفتن
recaptures
پس گرفتن
retrieved
پس گرفتن
To go bad and stink.
بو گرفتن
retrieve
پس گرفتن
overtakes
گرفتن
recapturing
پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).
شل گرفتن
resumption
از سر گرفتن
grabs
گرفتن
overtaken
گرفتن
recaptured
پس گرفتن
to bring to a stop
را گرفتن
detracted
گرفتن
to break in
گرفتن
encumbered
گرفتن
detracting
گرفتن
retakes
پس گرفتن
detracts
گرفتن
overtake
گرفتن
retaking
پس گرفتن
recapture
پس گرفتن
ceasing
گرفتن
resume
از سر گرفتن
to station oneself
جا گرفتن
encumbers
گرفتن
resuming
از سر گرفتن
to take a wife
زن گرفتن
blinds
گرفتن
blinded
گرفتن
blind
گرفتن
reoccupy
از سر گرفتن
withdraw
پس گرفتن
encumbering
گرفتن
to lay a wager
گرفتن
to nestle oneself
جا گرفتن
resumed
از سر گرفتن
takes
گرفتن
resumes
از سر گرفتن
encumber
گرفتن
to shut off
را گرفتن
to take fast hold of
گرفتن
withdraws
پس گرفتن
to hunt out
گرفتن
raclaim
پس گرفتن
seized
گرفتن
tong
گرفتن
pushing
گرفتن
seizes
گرفتن
unsay
پس گرفتن
skims
گرفتن کف
wive
زن گرفتن
take
گرفتن
to whisk away or off
گرفتن
abate
اب گرفتن از
to take up
گرفتن
seize
گرفتن
retreats
پس گرفتن
to take one's stand
جا گرفتن
retreating
پس گرفتن
retreated
پس گرفتن
retreat
پس گرفتن
abating
اب گرفتن از
abates
اب گرفتن از
abated
اب گرفتن از
cork
گرفتن
to get used to
خو گرفتن
[به]
to get accustomed to
خو گرفتن
[به]
wed
گرفتن
withdrawal
پس گرفتن
withdrawals
پس گرفتن
despumate
کف گرفتن از
tithe
ده یک گرفتن از
inclasp
در بر گرفتن
accustoms
خو گرفتن
nails
گرفتن
nailed
گرفتن
nail
گرفتن
acquiring
گرفتن
acquires
گرفتن
break out
در گرفتن
accustom
خو گرفتن
acquire
گرفتن
accustoming
خو گرفتن
renovate
از سر گرفتن
devest
گرفتن
get at
گرفتن
capture
گرفتن
get off the ground
<idiom>
پا گرفتن
puddles
گل گرفتن
puddle
گل گرفتن
flea
کک گرفتن
fleas
کک گرفتن
false grip
گرفتن
capturing
گرفتن
renovating
از سر گرفتن
renovates
از سر گرفتن
renovated
از سر گرفتن
disesteem
کم گرفتن
accompany
دم گرفتن
adeem
پس گرفتن
accompanies
دم گرفتن
accompanied
دم گرفتن
tithes
ده یک گرفتن از
captures
گرفتن
ceases
گرفتن
acclimatising
خو گرفتن
acclimatises
خو گرفتن
reclaim
پس گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com