Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
record
یادداشت سخنرانی
notes
یادداشت سخنرانی
Other Matches
orations
سخنرانی
prelection
سخنرانی
to hear any ones speech
سخنرانی
speaking
سخنرانی
lecture
سخنرانی
lectured
سخنرانی
conference
سخنرانی
lectures
سخنرانی
conferences
سخنرانی
lecturing
سخنرانی
oration
سخنرانی
theater
تالار سخنرانی
orate
سخنرانی کردن
conference call
دعوت به سخنرانی
lecture method
روش سخنرانی
pep talks
سخنرانی انگیزگر
pep talk
سخنرانی انگیزگر
oratory
شیوه سخنرانی
auditorium
تالار سخنرانی
auditoriums
تالار سخنرانی
oratorical
وابسته به سخنرانی
inaugural
سخنرانی افتتاحی
make a speech
سخنرانی کردن
speak
سخنرانی کردن
theatres
تالار سخنرانی
theatre
تالار سخنرانی
auditoria
تالار سخنرانی
lobbied
سخنرانی کردن
speaks
سخنرانی کردن
theaters
تالار سخنرانی
lobbies
سخنرانی کردن
lobby
سخنرانی کردن
voices
صدای سخنرانی انسان
lobbies
سخنرانی وتبلیغات کردن
lobbied
سخنرانی وتبلیغات کردن
voicing
صدای سخنرانی انسان
philippic
سخنرانی تند وانتقادی
voice
صدای سخنرانی انسان
lobby
سخنرانی وتبلیغات کردن
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
speeches
قوه ناطقه سخنرانی
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
speech
قوه ناطقه سخنرانی
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
lyceum
سالن سخنرانی عمومی
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
forensic
قانونی مربوط به سخنرانی
proem
مقدمه سخنرانی شروع
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
oratorically
ادیبانه از روی ایین سخنرانی
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
lecture
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectures
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing
سخنرانی کردن خطابه گفتن
teach-ins
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
stenotype
دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
tribune
سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
teach-in
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
His speech was in the nature of an apology.
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
His speech gripped the television viewers ( audience ).
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
philippize
بارشوه سخنرانی کردن درسخنرانی تحت نفوذقرارگرفتن
soliloquies
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
soliloquy
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
noting
یادداشت
reminiscence
یادداشت
reminiscences
یادداشت
memoir
یادداشت
memoirs
یادداشت
apostil
یادداشت
note
یادداشت
annotations
یادداشت
memoire
یادداشت
notes
یادداشت
endnote
یادداشت
pro memoria
یادداشت
memorandums
یادداشت
memorandum
یادداشت
memo
یادداشت
memos
یادداشت
chits
یادداشت
notations
یادداشت
annotation
یادداشت
slip
یادداشت
slipped
یادداشت
memoranda
یادداشت
slips
یادداشت
jottings
یادداشت
notation
یادداشت
chit
یادداشت
footnotes
یادداشت ته صفحه
adscript
یادداشت اضافی
footnote
یادداشت ته صفحه
billet doux
یادداشت عاشقانه
notes
یادداشت درسی
set down
یادداشت کردن
take down
یادداشت کردن
chitty
یادداشت-رسید
notelet
یادداشت کوچک
memorandum of understanding
یادداشت تفاهم
counter memorial
جواب یادداشت
notepaper
کاغذ یادداشت
record
یادداشت درسی
scratch paper
کاغذ یادداشت
commentary
رشته یادداشت
put-downs
یادداشت کردن
noting
خاطرات یادداشت
notes
یادداشت کردن
notes
تبصره یادداشت ها
notes
خاطرات یادداشت
record
یادداشت بایگانی
minute
مسوده یادداشت
note
یادداشت کردن
note
تبصره یادداشت ها
note
خاطرات یادداشت
minute
یادداشت وقایع
tot
یادداشت مختصر
put down
یادداشت کردن
put-down
یادداشت کردن
noting
تبصره یادداشت ها
tots
یادداشت مختصر
annotate
یادداشت نوشتن
notebooks
کتابچه یادداشت
notebook
کتابچه یادداشت
annotated
یادداشت نوشتن
annotates
یادداشت نوشتن
record
یادداشت نگارش
record
یادداشت کردن
advice note
یادداشت اطلاع
annotating
یادداشت نوشتن
commentaries
رشته یادداشت
noting
یادداشت کردن
memorandum
اقدام به یادداشت کند
pad
دفترچه یادداشت لایی
pads
دفترچه یادداشت لایی
memoranda
اقدام به یادداشت کند
memorandums
اقدام به یادداشت کند
to writes down
واردکردن یادداشت کردن
message book
دفتر یادداشت پیام
diary
دفتر یادداشت روزانه
memorability
قابل یادداشت بودن
diaries
دفتر یادداشت روزانه
postscript
یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
papers
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
paper
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
callective note
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
papering
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papered
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
memorandums
برگ خلاصه یادداشت مانند
memorandum
برگ خلاصه یادداشت مانند
memoranda
برگ خلاصه یادداشت مانند
postscripts
یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
commentating
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
refit book
دفتر یادداشت وقایع دریایی
commentate
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
billet
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting
ورقه جیره یادداشت مختصر
billets
ورقه جیره یادداشت مختصر
folio
دفتر یادداشت پوشه یاکارتن کاغذ
folios
دفتر یادداشت پوشه یاکارتن کاغذ
materials returned note
یادداشت مواد عودت داده شده
memorial
نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
memorials
نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
[results were]
satisfactory
رضایت بخش
[در یادداشت گزارش کنترل]
bindery
یات ایمنی کاربر را یادداشت کند
trails
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailing
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailed
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trail
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
reading
یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
writes
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
sidekicks
برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
readings
یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
sidekick
برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
I must make a special note of that.
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
reference
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
references
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
homilies
سخنرانی کردن موعظه کردن
speechify
نطاقی کردن سخنرانی کردن
homily
سخنرانی کردن موعظه کردن
discourse
سخنرانی کردن ادا کردن
hold forth
مطرح کردن سخنرانی کردن
discourses
سخنرانی کردن ادا کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
counter memorial
یادداشت متقابل اخطار متقابل
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com