English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
gotha یکجورهواپیمای بزرگ المانی
Other Matches
fokker یکجورهواپیمای جنگی المانی
thaler یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
jack johnson د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
Germanic المانی
germain ) : المانی
jerry المانی
high dutch زبان المانی
German measles سرخجه المانی
germanization المانی شدن
germanize المانی کردن
hans المانی یاهلندی
schnauzer سگ " تری یر "المانی نژاد
hun مخرب تمدن المانی
teutonize به المانی ترجمه کردن
germanize المانی ماب کردن
germanity صفات ویژه المانی
alemannic لهجهء مخصوص المانی
wagnerian پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wagnerite پیرو واگنرموسیقیدان المانی
junker اصیل زاده المانی
panzer لشگر زرهی المانی
land grave کنت قدیم المانی
pfennig مسکوک مسی المانی
germanism اصطلاحات ویژه زبان المانی
doberman pinscher سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
junker جوان نجیب زاده المانی
germanist دانشمند فرهنگ و زبان المانی
Gothic حروف سیاه قلم المانی
kummel نوشابه المانی زیره دار
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
lansquenet سربازپیاده مزدورو المانی در سده هفدهم
landgravine لقب برخی از شاهزادگان المانی است
goth یکی از اقوام المانی قدیم بربری
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
hegelianism مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
Marxism روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
pfenin سکه مس المانی که ارزش ان برابراست با یک صدم ARK
minnesinger شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
mauser یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
landgrave لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
squats وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
ashkenazim عنوان یهودیان المانی که در مقابل سفارادی که به یهودیان اسپانیا وپرتقال اطلاق میشود
teutonic از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
of a large size بزرگ
immane بزرگ
large sized a بزرگ
gates در بزرگ
large sized بزرگ
king size بزرگ
smaller بزرگ نه
gate در بزرگ
smallest بزرگ نه
small بزرگ نه
headmen بزرگ
graves بزرگ
magacephalic بزرگ سر
gravest بزرگ
macrocephalic بزرگ سر
majuscule بزرگ
macro بزرگ
eminent بزرگ
massive بزرگ
massively بزرگ
extensive بزرگ
headman بزرگ
majuscular بزرگ
hugeous بزرگ
mightiest بزرگ
mighty بزرگ
grave بزرگ
biggest بزرگ
big بزرگ
long ton تن بزرگ
full bottomed بزرگ
canis major سگ بزرگ
egregious بزرگ
canis majoris سگ بزرگ
decuman بزرگ
mightier بزرگ
adults بزرگ
majestic بزرگ
bulkier بزرگ
doyennes زن بزرگ
doyenne زن بزرگ
bulkiest بزرگ
bulky بزرگ
voluminous بزرگ
great بزرگ
great- بزرگ
bandog سگ بزرگ
dignified بزرگ
adult بزرگ
greatest بزرگ
considerably large بس بزرگ
grossed بزرگ
extra بزرگ
extra- بزرگ
highs بزرگ
highest بزرگ
high بزرگ
grossest بزرگ
walloping بزرگ
vasty بزرگ
nonus بزرگ
major بزرگ
propylon در بزرگ
gross بزرگ
grosses بزرگ
spankings بزرگ
grossing بزرگ
paternal grandmother نه نه بزرگ
vast بزرگ
majoring بزرگ
majored بزرگ
stour بزرگ
wallopings بزرگ
largest بزرگ
larger بزرگ
large بزرگ
jumbos بزرگ
bigger بزرگ
jumbo بزرگ
megapod بزرگ پا
swingeing بزرگ
enormous بزرگ
extras بزرگ
swith بزرگ
grosser بزرگ
spanking بزرگ
cataclysms سیل بزرگ
achievement کار بزرگ
alcove طاقچه بزرگ
platters بشقاب بزرگ
blundering اشتباه بزرگ
foyer راهرو بزرگ
blunders اشتباه بزرگ
cataclysm سیل بزرگ
on a grand scale <adv.> در مقیاس بزرگ
platter بشقاب بزرگ
blundered اشتباه بزرگ
blunder اشتباه بزرگ
paterfamilias بزرگ خانواده
magnification بزرگ نمایی
antrum غار بزرگ
arch enemy دشمن بزرگ
arch fiend دیو بزرگ
archfiend دیو بزرگ
archbshop اسقف بزرگ
archduchess دوشس بزرگ
archduke دوک بزرگ
archenemy دشمن بزرگ
archpriest کشیش بزرگ
argosy کشتی بزرگ
a large car یک اتومبیل بزرگ
avous پدر بزرگ
aggrandize بزرگ کردن
magnifications بزرگ نمایی
zoom بزرگ کردن
zoomed بزرگ کردن
zooms بزرگ کردن
mausoleums ارامگاه بزرگ
aggrandise بزرگ کردن
aggrandise بزرگ شدن
grand father پدر بزرگ
maximizes بزرگ کردن
bulldogs نوعی سگ بزرگ
whacking خیلی بزرگ
whackings خیلی بزرگ
store مغازه بزرگ
storing مغازه بزرگ
tankard ابخوری بزرگ
tankards ابخوری بزرگ
hunk تکه بزرگ
grand بزرگ مهم
grander بزرگ مهم
grandest بزرگ مهم
bulldog نوعی سگ بزرگ
billows موج بزرگ اب
billowing موج بزرگ اب
maximizing بزرگ کردن
swell بزرگ شدن
swelled بزرگ شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com