Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
micronucleus
یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
Other Matches
ctenophoran
وابسته بشانه داران جانور شانه دار
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
partition
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
partitions
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
shoot
رویش انشعابی رویش شاخه
shoots
رویش انشعابی رویش شاخه
coaxed
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
processor
ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
absolute address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
clusters
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
attached processor
ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
routing
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
basic
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
slaved
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaves
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaving
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
holding company
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
BSI
سازمانی که طراحی و کنترل استانداردهای انگلیس را برعهده دارد
MISD
معماری کامپیوتر موازی که یک AW و باس داده با تعدادی واحد کنترل دارد
multiple
معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
wake up
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
scroll
که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
answering machine
نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machines
نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
scrolls
که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
communism
کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
local area network
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
ctenophore
شانه داران
farmers
مزرعه داران
arthropoda
بند داران
vertebrata
مهره داران
ctenophora
شانه داران
moneyed interest
پول داران
the faithful
ایمان داران
proboscidean or ian
خرطوم داران
men of property
ملک داران
thallophyte
از جنس ریسه داران
riflecorps
تفنگ داران داوطلب
joint tenants
اجاره داران مشترک
euciliate
مژه داران حقیقی
intervertebral
بین مهره داران
centrum
مرکز بدن مهره داران
proboscidean
وابسته بخرطوم داران عاجدار
proboscidian
وابسته بخرطوم داران عاجدار
class q allotment
کسورات حق مسکن درجه داران
naris
سوراخ بینی مهره داران
troop housing
کوی درجه داران یا افراد
germination
رویش
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
Wall Street
مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
toe
انگشت پای مهره داران جای پا
toes
انگشت پای مهره داران جای پا
gigas
رویش بلند تر
extroversion
رویش برونی
excrescence
رویش ناهنجار
intergrowth
رویش توام
growing point
نقطه رویش
ingrowth
رویش درونی
excrescency
رویش ناهنجارنسوج
excrescences
رویش ناهنجار
ovular growth
رویش تخمک
vegetive
رویش کننده
orthotropism
رویش عمودی
mushroom growth
رویش تند
premaxilla
استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
germinative
وابسته به رویش تخم
cockles
رویش زگیل مانند
She is on familiar (intimate) terms with me.
با من رویش باز است
pubescence
رویش مو درپشت زهار
extrovert
دارای رویش برونی
antiplant agent
عامل ضد رویش گیاهان
cockle
رویش زگیل مانند
herbicides
مواد ضد رویش گیاه
herbicide
مواد ضد رویش گیاه
vegetative
روینده رویش کننده
extroverts
دارای رویش برونی
reefers
لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
reefer
لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
stalag
بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
endomorphism
رویش از روپوست درون دگرگونی
hyperostosis
رویش غیر طبیعی استخوان
endomorphy
رویش از روپوست درون دگرگونی
his face is p with small pox
رویش ازابله پرازچاله است
germinal area
قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
leet
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
baltic exchange
اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
You can take it to the bank.
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
You can bank on it!
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
I cannot look him in the face again.
دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
monomorphic or phous
دارای یک شکل ثابت در همه مدت رویش
unipotent
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
much less
کوچکتر
lesser
کوچکتر
minor
کوچکتر
lessin size
کوچکتر
neath or neath
کوچکتر از
microsoft
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
prolotherapy
اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
undersized
کوچکتر از معمول
less
اصغر کوچکتر
take in
<idiom>
کوچکتر کردن
the lesser bear
خرس کوچکتر
in miniature
بمقیاس کوچکتر
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
cradle-snatcher
ایجادرابطهجنسیبا فرد کوچکتر
beneath
روی خاک کوچکتر
This is smaller than that.
این کوچکتر از آن است.
undersized
کوچکتر ازاندازه معمولی
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
compartmentalised
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
wildcat
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
compartmentalises
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizing
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
priory
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
compartmentalizes
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
microcopy
رونوشت خیلی کوچکتر از اصل
priories
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
compartmentalized
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
wildcats
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
compartmentalize
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
subsystem
بخش کوچکتر سیستم بزرگ
compartmentalising
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
palimpsest
نسخه خطی یا دست نوشتهای که نوشتهء روی ان پاک شده و دوباره رویش نوشته باشند
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
bar pattern
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
compresses
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
break bulk point
نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
threads
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
perspectives
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
perspective
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
clips
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clip
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clippings
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clipped
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
borrow
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrowed
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrows
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
control sheet
صفحه کنترل چارت کنترل
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
backbone
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
campus network
شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
backbones
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
control stick
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
enhances
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
ontogeny
رشد شناسی تاریخچه رشد و رویش موجودات
wafer scale integration
یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
partitions
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partition
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com