English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
English Persian
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
Other Matches
speeds مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
terminated تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
full blown تمام کامل
thoro کامل تمام
fuller کامل تر تمام تر
full-blown تمام کامل
integral کامل تمام
nose ribs تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
muscles استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
muscle استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
circuits پیست اسبدوانی
circuit پیست اسبدوانی
post time زمان شروع اسبدوانی
grass چمن مسیر اسبدوانی
turf پیست چمن اسبدوانی
grasses چمن مسیر اسبدوانی
boys سوارکار مسابقه اسبدوانی
conditions مقررات و شرایط اسبدوانی
boy سوارکار مسابقه اسبدوانی
early foot سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
posted تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
stretch قسمت اخر مسیر اسبدوانی
free legged بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
highweight handicap مسابقه اسبدوانی با امتیازمتفاوت وزن
post تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post- تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
posts تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
training track مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
flat race مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
stretched قسمت اخر مسیر اسبدوانی
stretches قسمت اخر مسیر اسبدوانی
carrying سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
barrier نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barriers نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
handride اسبدوانی بدون کمک مهمیز یاشلاق
turfman صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
clubhouse turn انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
patrol judge داور برج طول مسیر اسبدوانی
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
steeplechases اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
steeplechase اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
to run away with تمام کردن
to see through تمام کردن
run out of تمام کردن
get (something) over with <idiom> تمام کردن
fiddle away تمام کردن
get through تمام کردن
to fill out تمام کردن
attains تمام کردن
fulfilled تمام کردن
fulfilling تمام کردن
attaining تمام کردن
fulfills تمام کردن
attain تمام کردن
fulfil تمام کردن
fulfils تمام کردن
to finish off تمام کردن
to see out تمام کردن
forth تمام کردن
attained تمام کردن
go through with <idiom> تمام کردن
integrate تمام کردن
use up تمام کردن
to eat up تمام کردن
integrates تمام کردن
fulfill تمام کردن
integrating تمام کردن
nip and tuck <idiom> به سختی تمام کردن
make a day of it <idiom> تمام روزکار کردن
to apply for written testimony استشهاد تمام کردن
exhausts تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust تمام کردن بادقت بحث کردن
breaks جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
break جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
use up تمام شدن مصرف کردن
dost بپایان رسانیدن تمام کردن
call it quits <idiom> متوقف کردن تمام کار
unquote نقل قول را تمام کردن
process بانجام رساندن تمام کردن
see out <idiom> تمام کردن وخارج شدن
shoot one's wad <idiom> تمام پول را خرج کردن
ended تمام کردن خاتمه دادن
processes بانجام رساندن تمام کردن
put one's foot down <idiom> با تمام وجود اعتراض کردن
end تمام کردن خاتمه دادن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
ends تمام کردن خاتمه دادن
ceasing بند امدن تمام کردن
do one's best <idiom> تمام تلاش خودرا کردن
done with <idiom> تمام کردن استفاده از چیزی
ceased بند امدن تمام کردن
for all one is worth <idiom> تمام سعی خودرا کردن
cease بند امدن تمام کردن
ceases بند امدن تمام کردن
poles چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
tracks پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
fish out تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
finish تمام کردن رنگ وروغن زدن
finishes تمام کردن رنگ وروغن زدن
To consume all ones energy . تمام نیروی خودرا مصرف کردن
polish off از جلو کسی درامدن تمام کردن
erasing پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erases پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erase پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
strike out تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erased پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
zapping حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price . مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
clearest آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on <idiom> تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
lapped رسیدن به حریف جلویی
lap رسیدن به حریف جلویی
classics مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classic مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
quick format که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
earom Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
exhaust تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhausts تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mirror کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrors کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
panorama تمام نما اینه تمام نما
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas تمام نما اینه تمام نما
faults خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
all night در تمام شب
lion's share تمام
full تمام
fullest تمام
whole تمام
thorough تمام
full length تمام قد
rounded پر تمام
thru تمام
incomplete نا تمام
full face تمام رخ
complete تمام
full-length تمام قد
through تمام
whole length تمام قد
off تمام
out-and-out تمام
entire تمام
it is all up تمام شد
completing تمام
It's over. تمام شد.
completes تمام
completed تمام
full-face تمام رخ
yame تمام
out and out تمام
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
the game is up بازی تمام شد
lie-in تمام شدن
fullest تمام تکمیل
full duplex تمام دو رشتهای
par excellence به تمام معنی
fullest تمام قدرت
best of both worlds <idiom> تمام مزایا
full adder تمام افزایشگر
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
whole hog تمام راه
pucka تمام عیار
full wave تمام موج
pass تمام شدن
three whole years سه سال تمام
holohedral تمام وجه
to blow over تمام شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com