Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house .
دم در سینما جمعیت موج می زند
Other Matches
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house).
این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
teeming
باروربودن
teeming
فراوان بودن
teeming
پر بودن
teeming
زاییدن
surging
جلو و عقب رفتن کشتی
surging
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
surging
تغییر ناگهانی و موقتی ولتاژبا جریان در یک مدار
surging
ایجاد موج
The sea is surging .
دریا موج می زند
surging discharge
تخلیه نوشی
crowds
جماعت
crowds
جمعیت
crowds
ازدحام
crowds
شلوغی اجتماع
crowds
گروه
crowds
ازدحام کردن چپیدن
crowds
بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
theatre
تالار سخنرانی
theatre
تماشاخانه بازیگر خانه
theatre
تئاتر
theatre
تماشاخانه
operating theatre
نمایشگاه عمل جراحی
picture theatre
جایگاه سینما
picture theatre
سینما نمایش گاه متحرک
idols of the theatre
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
theatre fiend
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
coup de theatre
تغییر مهیج وناگهانی نمایش
to reseat a theatre
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
The theatre is the obvious thing for an extrovert like me.
تیاتر واضحترین جا برای برونگرایی مانند من است.
entrance
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrance
مدخل
entrance
درون رفت
entrance
ورودیه اجازه ورود
entrance
ورود
entrance
مدخل بار
entrance
درب مدخل
entrance
اغاز
entrance
ورودی
entrance
در جلویی
[ساختمان]
entrance
حق ورود دروازهء دخول
entrance
در ورودی
He kept glancing toward the entrance.
او دائما به سمت در ورودی نگاه می انداخت.
service entrance
پست انشعاب
free entrance
ورود مجانی
entrance switch
کلید کنتور
entrance loss
افت حاصل از اصطکاک
entrance head
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
entrance gallery
دالان دستیابی
to entrance with fear
زهره ترک کردن
delivery entrance
ورودیحامل
entrance door
درورودی
entrance turnstile
تیرچهاربازویگردندهورودی
main entrance
ورودیاصلی
platform entrance
سکویورود
station entrance
ورودیایستگاه
wall entrance
عبور از داخل دیوار
entrance slide
سراشیبیورودی
entrance door
در ورودی
entrance doors
در های ورودی
entrance door
در جلویی
[ساختمان]
entrance fee
حق ورود
entrance fees
حق ورود
entrance door
ورودی
college entrance examinations board
شورای امتحانات ورودی
ceeb (college entrance examination board
شورای امتحانات ورودی
keep house
در خانه ماندن
necessary house
خلوت
house
خانه نشین شدن
house
مجلس
house
جا دادن
This house is my own .
این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
in house
درون ساختمان یک شرکت
house
منزل گزیدن
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
keep house
<idiom>
house
محکم کردن
It is not very far from our house.
خیلی ازمنزل ما دورنیست
He came out of the house.
از منزل درآمد
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house
شرکت
house of d.
زندان موقتی
house of d.
توقیف گاه
house
جایگاه جا
house-to-house
جستجویخانهبهخانه
house
خاندان
house to get
خانه اجارهای
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
her house
خانه ان زن
house to let
خانه اجارهای
Outside the house.
بیرون از خانه
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
i own that house
من صاحب ان خانه هستم
house
منزل دادن پناه دادن
house
خانه
house
اهل خانه اهل بیت
in-house
درون ساختمان یک شرکت
to let a house
خانهای را اجاره دادن
own a house
دارای خانهای هستم
own a house
خانهای دارم
house
برج
to keep house
خانه نشین شدن
to keep house
خانه داری کردن
necessary house
خصوصی
necessary house
محرمانه
necessary house
نهانی
necessary house
محرم
house
سرای
keep house
خانه داری کردن
her house
خانه اش
the house over the way
خانه روبرو
house
جادادن
house
منزل
summer house
خانه تابستانی
the house is occupied
خانه خالی نیست
the man of the house
مرد یا خانه بزرگ
to keep open house
درخانه بازداشتن
to have the run of a house
اختیار خانهای را داشتن
the narrow house
خانه تنگ و تاریک
summer house
کوشک
the white house
کاخ سفید
the narrow house
گور قبر
the rear of a house
قسمت عقب یا پشت خانه
the white house
کاخ یاقصرابیض
tiring house
محل تعویض لباس هنرپیشه
tea house
قهوه خانه
the upper house
مجلس اعیان یا لردها
summer house
خانه ییلاقی باغچه دار
systems house
خانه سیستم ها
summer house
خانه باغچه دار
summer house
کلاه فرنگی
the house is occupied
خانه اشغال شده یا مسکون است
to keep open house
ازهرکس پذیرایی کردن
station house
ایستگاه راه اهن
poor house
دارالمساکین
solar house
گلخانه شیشهای
poor house
مسکین خانه
poor house
نوانخانه
poor house
گدا خانه
pilot house
پل فرماندهی
pilot house
اطاق سکان
pigeon house
برج کبوتر
pigeon house
لانه کبوتر
pigeon house
کبوتر خان
pest house
خسته خانه
panel house
جنده خانه
opposite to the house
روبروی خانه
opposite the house
مقابل خانه
opposite the house
روبروی خانه
opera house
اپرا
opera house
تماشاخانه
porter house
جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
pot house
میخانه
station house
مرکزکلانتری
station house
ایستگاه کلانتری
software house
مرکز نرم افزاری
software house
خانه نرم افزاری
slaughter house
سلاخ خانه مسلخ
slaughter house
کشتارگاه
safe house
خانه امن
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
pest house
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
rest house
مهمان سرا
ranch house
خانه یک اشکوبه
range house
اطاق انبارمیدان
range house
دفتر میدان تیر
pump house
تلمبه خانه
printing house
چاپخانه
power house
کارخانه برق
pot house
ابجو فروشی خرابات
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
To vacate a house.
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
clean house
پاکیزه کردن
clean house
تمیز کردن
clean house
زدودن
archery-house
روزنه باریک تیزاندازی
bath-house
حمام عمومی
block-house
دژ چوبی
long-house
مسکن اشتراکی
clean house
پاک کردن
full house
دست فول
The house burned down .
خانه سوخت
As I entered the house…
هینطور که وارد خانه شدم
His house was redeemed .
خانه اش از گرو در آمد ( در آورد )
How dirty the house is !
چقدر خانه کثیف است
bring the house down
<idiom>
باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
house of cards
<idiom>
Where is the guest house?
مهمانسرا کجاست؟
speciality of the house
غذای مخصوص طبخ منزل
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
cap-house
خرپشته
cap-house
سرستون
house of cards
ساختمان با ورقهای پاسور
house of cards
طرح پوشالی
[اصطلاح مجازی ]
house of cards
ساختمان سست بنیاد
[اصطلاح مجازی]
farm-house
خانه رعیتی
gin-house
[ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
Golden House
[سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
hall-house
تالار باز
dike-house
خاک ریز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com