Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 147 (8 milliseconds)
English	Persian
final protective fires	اخرین اتشهای حفافتی
Other Matches
final protective line	خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
fires	شلیک کردن
fires	اتش زدن
fires	افروختن
fires	تفنگ یاتوپ رااتش کردن
fires	بیرون کردن انگیختن
fires	اتش کردن
fires	شوت محکم و مستقیم
fires	شلیک تیراندازی شلیک کنید
fires	تیراندازی کردن
fires	تندی
fires	حرارت
fires	اتش
fires	حریق
fires	شلیک
fires	پرتاب راکت
schedule of fires	برنامه ساعتی اتشها
series of fires	سری اتشها
schedule of fires	برنامه اتشها
priority of fires	تقدم اتشها
keep the home fires burning <idiom>	اجازه ادامه دادن
close defensive fires	اتشهای پدافندی نزدیک
protective	وابسته به حفظ یاحراست
protective	حفافتی
protective	محافظ
protective	حمایتی
protective	محافظتی
protective	آنچه حافظت میکند
protective	زره حفافتی محافظت کننده
protective cover	پوشش حفافتی
protective cover	روپوش حفاظ
protective cover	روکش محافظ
protective deck	پل زره پوش ناو
protective deck	پل حفافتی نا
protective duty	حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
protective cover	جان پناه دفاعی
protective contact	کنتاکت محافظ
protective coloring	رنگینگی حفافتی
protective coat	لایه یا قشر محافظ
protective clothing	روپوش محافظ
protective barrier	سد حفافتی
protective barrier	مانع حمایتی
protective barrier	سد حمایتی
protective casing	پوششمحافظ
protective earthing	زمین محافظ
protective earthing	زمین کردن حفافتی
protective equipment	تجهیزات حفافتی
protective girdle	حافظشکم
protective cup	حافظفنجانی
protective tariffs	تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
protective tariffs	تعرفه حمایتی
protective switch	کلید محافظ
protective reactor	راکتانس محافظ
protective plating	حفاظ فلزی
protective pitching	سنگریز حفافتی
protective measures	تدابیر احتیاطی
protective measure	اقدام حمایتی
protective measure	اندازه حفافتی
protective mask	ماسک ضد گاز
protective surround	محافظاطراف
protective layer	لایه یا روکش محافظ
protective ground	زمینه حفافتی
protective fire	اتشهای حفافت کننده
protective fire	اتش حفافتی
protective window	پنجرهحفافتی
protective motor switch	کلید محافث موتور
protective gas welding	جوشکاری با گاز محافظ
impluse protective level	سطح فشار ضربهای
fault tension protective switch	کلید محافظ ولتاژ عیب
protective gas arc welding	جوشکاری قوسی با گازمحافظ
fault current protective switch	کلید محافظ جریان خطا
final	غایی
final	نهائی
final	فینال
final value	ارزش نهایی
final	تهایی
final	قطعی
final	مسابقه نهایی
final	اخرین
final	رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final	پایانی
final	نهایی
final	غایی قطعی
final	قاطع
final award	رای قطعی
quarter-final	یک چهارم نهایی
semi-final	مسابقات نیم پایانی
final whistle	سوت پایان [ورزش]
to have the final [last] word <idiom>	حرف خود را به کرسی نشاندن
final acceptance	آزمایش قبولی نهایی ناو
final act	سند نهایی
final act	قطعنامه
quarter final	یک چهارم نهایی
semi-final	نیمه نهایی
final price	قیمت نهائی
Cup Final	بازیفینال
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .	همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
Is that your final word ?	همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
semi-final	نیم پایانی
final shaving	پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
final decision	رای قطعی و نهایی
final act	سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final goods	کالای نهائی
final drive	محرکه محور عقب
final price	اخرین قیمت
final process	دستور اجرای حکم
final drive	چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive	گرداننده نهایی
final protocol	مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final report	گزارش نهایی
final result	نتیجه نهایی
final position	وضعیت نهایی
final payment	پرداخت نهایی
final goods	کالا برای مصرف نهائی
final heading	مسیر پرواز نهایی
final heading	سمت پرواز یا حرکت نهایی
final instrument	معادل act final
final invoice	صورت حساب نهایی
final judgement	حکم نهایی
final measurement	اندازه گیری نهایی
final payment	پراخت نهائی
final set	حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final state	حالت پایانی
final approach	مسیر نهایی فرود
final cinditions	شرایط پایانی
final cinditions	شرایط فینال
final demand	تقاضای نهائی
final assembly	نصب نهایی
final assembly	مونتاژ نهایی
final destination	مقصد نهایی
final diameter	قطر نهایی
final cut	برش نهایی
final approach	مسیرنهایی فرود هواپیما
final velocity	سرعت نهایی
final test	ازمایش نهائی
final term	جمله نهایی
final temperature	درجه حرارت نهایی
final awards judgements	احکام قطعی
The judge will have the final say on the matter.	قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final coordination line	اخرین خط هماهنگیها
final setting time	مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
and that is flat(final)!No arguments!	چون وچراهم ندارد !
final boiling point	نقطه جوش پایانی
full and final settlement	تسویه تمام و کمال
final bomb release line	اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable.	بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com