Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 53 (5 milliseconds)
English	Persian
hanging glacier	تودهیخغلتانآویزانشده
Other Matches
glacier	توده یخ غلتان
glacier	برف رود
glacier	رودخانه یخ
glacier	یخچال طبیعی
glacier	توده یخ غلطان
glacier	یخچال
glacier	کوه یخ
glacier	یخ کوهه
glacier	یخ رود
piedmont glacier	رودخانهیخمرکزی
glacier tongue	زبالهرودخانهیخ
hang glacier	یخشار
glacier snout	یخچال پوز
glacier mill	تنوره یخچالی
hanging	معلق شدن
hanging	اعدام
hanging	[فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
hanging	بدار زدن چیز اویخته شده
hanging	اویز
hanging	معلق
hanging	به دارکشیدن
hanging	عمل اویختن
hanging	دار زدن
hanging	محزون مستحق اعدام
hanging	اویزان درحال تعلیق
wall hanging	تزئینات دیواری
hanging cupboard	قفسهیآویزانکننده
hanging pendant	چراغآویزان
hanging sleeve	آستینآویزان
hanging stile	شیارپنجره
To leave something hanging.	چیزی رابلاتکلیف گذاشتن
hanging-buttress	[پشت بند نگهدارنده] [معماری]
hanging-post	[تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
hanging step	پله معلق
hanging valley	فراز دره
hanging test	ازمایش کشش
hanging committee	انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
hanging gale	اجاره پس افتاده
hanging gale	پس افت
hanging indent	تورفتگی معلق
hanging ladder	چوب بست دستی
hanging ladder	چوب بست متحرک
hanging ladder	گاه بست
hanging scaffold	گاهبست
hanging scaffold	چوب بست اویزان
hanging rod	میله رخت اویز
hanging arrow	تیر اویزان شده به هدف
hanging prevention	ممانعت از تعلیق
hanging pawns	پیادههای اویزان شطرنج
leave hanging (in the air) <idiom>	بدون تصمیم قبلی
Our life is hanging by a thread .	زندگی مابه تار مویی بند است
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]	آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com