English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
load-bearing دیوار باربر
Other Matches
load-bearing wall دیوار حمال
non load bearing wall دیوار تیغه
non load bearing wall دیوار بار نبر
load bearing wall دیوار باربر
load bearing partition تیغه باربر
load bearing partition جداگر باربر
load-bearing partition تیغه بابر
load bearing wall دیوار حمال
bearing سمت حرکت
beyond bearing غیرقابل تحمل
bearing سمت
bearing طاقت
beyond bearing تحمل ناپذیر
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
bearing یاتاقان
bearing بردگاه بردگاه
bearing بردباری
bearing وضع
bearing رفتار سلوک
bearing جهت
bearing نسبت
bearing یاطاقان
bearing قسمت تحمل کننده بار
bearing گرا
bearing سطح اتکا
bearing یاطاقان سکوی اتصال سرسره ریل
bearing تکیه گاه
bearing زاویه حامل
bearing بلبرینگ
bearing یاطاقاه
compass bearing موقعیت برحسب قطبنما
bracket bearing یاطاقان سگدست
transit bearing سمت انتقالی
wheel bearing بلبرینگ چرخ
bearing width عرض تکیه گاه
call bearing بلبرینگ
cross bearing بلبرینگ سوزنی
compass bearing سمت قطب نما
compass bearing زاویه توجیه قطب نما
copper bearing محتوی مس حاوی مس
true bearing سمت جغرافیایی
copper bearing مس دار
translation bearing یاتاقان انتقالی
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
bearing wall دیوار بارگیر
bearing wall دیوار باربر
bearing support تکیه گاه متحمل بار
bearing direction جهت قرار گرفتن یاطاقان
bearing length طول یاطاقان
bearing loss اتلاف بالشتکی
bearing pedastal پایه یاطاقان
bearing pile تکیه گاه پایه کوب
bearing plate صفحه اتکاء
bearing plate صفحه تکیه گاه
bearing pressure فشار تکیه گاهی
bearing pressure فشار بردگاهی
bearing pressure فشار یاطاقان
bearing race جدار یاتاقان
bearing rein مهار
bearing strenght نیروی لازم جهت کشیدن پرچ تا لبه ورقه فلز و یا امتداددادن سوراخ
bearing stress تنش تکیه گاهی
bearing stress تنش بردگاهی
bearing capacity گنجایش تحمل
danger bearing سمت خطرناک
danger bearing سمت خطر
relative bearing گرای نسبی
relative bearing سمت نسبی ناو
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radial bearing یاطاقان شعاعی
insulated bearing یاطاقان عایق شده
journal bearing یاطاقان گرد
plain bearing یاتاقان ساچمهای
plain bearing یاتاقان تخت
pivot bearing یاطاقان محور
live bearing زنده زا
pilot bearing بلبرینگ لغزنده
pilot bearing بلبرینگ کلاج
outboard bearing یاتاقان خارج
oilness bearing یاطاقان روغن سرخود
oil bearing نفت خیز
non bearing wall دیوار تیغه
needle bearing یاطاقان سوزنی
hydrostatic bearing یاتاقان هیدرواستاتیک
relative bearing جهت نسبی
grid bearing گرای شبکه
timken bearing یاطاقان غلطکی مخروطی
thrust bearing یاطاقان طولی
tale bearing نمامی
tale bearing خبربری
tale bearing چغلی
tale bearing سخن چینی
support bearing تکیه گاه
slab for bearing سنگ بتنی کف تاوه تکیه گاه
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
slab for bearing سنگ کف
floating bearing یاطاقان نوسان دار
front bearing یاطاقان جلو
roller bearing بلبرینگ غلطکی
roller bearing یاطاقان غلطک دار
roller bearing یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
rod bearing یاتاقان میلهای
gas bearing یاتاقان گازی
magnetic bearing زاویه انحراف مغناطیسی
bearing capacity فرفیت تحمل
ball bearing بلبرینگ
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing بلبرینگ ساچمهای
aluminum bearing یاطاقان الومینیومی
ball bearing کاسه ساچمه
bearing pad جهتمعبر
ball bearing یاطاقان ساچمهای
adapter bearing یاطاقان تطبیق دهنده
bearing surface سطح یاطاقان
bearing capacity قدرت برنده باربرد
bearing capacity قدرت تحمل
bearing angle زاویه یاطاقان
bearing angle زاویه حامل
spherical roller bearing بلبرینگ غلطکی
radial ball bearing بلبرینگ شعاعی
ultimate bearing capacity حداکثر فشار متحمل پی
clutch pilot bearing زغال کلاچ
clutch pilot bearing بلبرینگ کلاچ
insulated bearing housing پوسته یاطاقان عایق شده
interchangeable bearing shells پوسته قابل تعویض یاطاقان
california bearing ratio توان باربری نسبی کالیفرنیا
california bearing ratio اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
range bearing display ارائه بی
flange mounted bearing یاطاقان لبه دار
copper bearing steel فولاد مس دار
sulfate bearing soils خاکهای سولفاته
drop worm bearing یاطاقان حلزونی سقوطی
connecting rod bearing یاطاقان دسته پیستون یاطاقان شاطون
double thrust bearing یاطاقان با فشار محوری دوبل
double row bearing یاطاقان دو ردیفه
front axle bearing یاطاقان اکسل جلو
flexible roller bearing رولبرینگ فنری
end bearing pile شمع نوک تیز
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
big end bearing یاطاقان میل لنگ
big end bearing یاطاقان شاطون
angular contact bearing یاطاقان زاویه دار
white bearing metals فلزات سفید یاطاقان
cylinderical roller bearing یاطاقان غلطکی
bearing pressure on foundation فشار تکیه گاهی شالوده
cutter spindle bearing یاطاقان هرزگرد کاتر
ball thrust bearing یاطاقان طولی ساچمهای
loose roller bearing رولبرینگ هرزگرد
cylinder roller thrust bearing یاطاقان غلطکی محوری
double thrust ball bearing بلبرینگ با فشار محوری دوبل
deep groove ball bearing یاطاقان بلبرینگی شیاردار
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
angular contact thrust ball bearing بلبرینگ طولی محوری
load and go بارکنش و اجرا
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load and go بار کنش و اجراء
load عمل پرکردن تفنگ باگلوله
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
load فشنگ گذاری
load فشنگ
load محموله
load شارژ کردن
load بارالکتریکی
load تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load بار خارجی
load بار داشتن
load بار
load کوله بار
load فشار مسئولیت
load نیرو
load فرفیت
load بار فشار
load بارزدن
load عملکردماشین یا دستگاه
load گذاشتن
load گرانبارکردن
over load اضافه بار
load بارمهمات هواپیما
load سنگین کردن
load پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load فیلم
load بار کردن
load بار کردن پر کردن
load بارگیری مهمات
load بارگیری کردن
load بار زدن
load خرج گذاری کردن
load بار گیری شدن
load خشاب
load فرفیت بارگیری
to load off بار اندازی کردن
useful load بار مفید
load تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
load انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
load قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
load کاری که باید انجام شود
load فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
to load off خالی کردن
able to take a load <adj.> بار پذیر
load برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com