English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
English Persian
vent wing پنجره گردان
Other Matches
vent سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vent بیرون دادن
vent مجرایی به اتمسفر
vent خالی کردن خشم
vent دریچه مخزن
vent روزنه
vent هواکش
vent باد خور گذاردن برای
vent بیرون ریختن
vent دریچه
vent خالی کردن
vent مخرج
vent منفذ
air vent منفذ هوا
air vent تهویه هوا
abat-vent بام شیب دار
main vent منقذاصلی
roof vent هواکشسقفی
to vent one's disgust بیزاری خودرانمایاندن تنفرخودراافهارکردن
vent door درنفوذباد
vent hole منفذ هوا
vent pipe لوله تهویه
vent pipe لوله هواکش
vent valve دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
gable vent پنجرهزیرشیروانی
side vent منفذکاری
circuit vent مدارشکن
abat vent کلاهک دودکش بخاری
abat vent سایبان کوچک
to vent oneself دل خود را خالی کردن
vol-au-vent نان پر شده از گوشت مرغ و غیره
vent hole هواکش
static vent روزنه اندازه گیری فشار ثابت هوا
vent brush بورسروزنهدار
cell vent نفس کش پیل
maneuvering vent شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
air vent screw پیچ منفذ هوا
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
side back vent چاککناریپشتی
main circuit vent چرخهاصلیهواکش
to give vent to one's wrath دق دل را خالی کردن
centre back vent پیلیپشت
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
To vent ones anger (venom). To vilify (malign) someone. زهر خود راریختن
on the wing بالدار
to take under one's wing سرپرستی کردن
to take under one's wing حمایت کردن
to take wing پرواز کردن
right wing toward میمنه
to take wing پابفرارگذاشتن
right wing toward دست راست
right wing toward پیشرو
on the wing سیار متحرک
on the wing پرواز کننده
wing and wing حرکت با باز بودن کامل بادبانها
off wing محل بازیگر گوش
wing پرواز پرش
wing پره
wing گوش زمین
wing بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
wing بالدار کردن پردارکردن
wing بال مانند زائده حبابی
wing جناح
wing پیمودن
wing پره زائده پره دار
wing طرف
wing تیپ هوایی جناح
wing شاخه شعبه
wing دسته حزبی
wing گروه هوایی
wing لنگه
under one's wing <idiom> تحت مراقبت کسی
wing it <idiom> بدون آمادگی
right-wing جناح راست
take (someone) under one's wing <idiom> زیرپروبال شخص راگرفتن
right wing جناح راست
wing بال
wing halfback هافبکهای کناری
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
wing forward فوروارد گوش
wing footed سریع
wing reactions واکنشهای بال
wing loading وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
wing loading نسبت وزن کل به مساحت یال
wing photograph نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
wing heavy تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
wing section بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
wing nut پیچ و مهره دارای جاانگشتی
wing nut مهره گوشه دار
wing nut خروسک
wing nut پیچ خروسکی
wing position وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
wing tip نوک کفش دارای قوس منحنی
wing root ریشه بال
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
chimney-wing بغله های شومینه
bat's-wing [نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
hind wing بالعقبی
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
straight wing بالمستقیم
wing vein رگهبال
wing slat نوکباله
wing rib دندهبال
wing pallet سطحپرهمانند
wing attack حملهگوشه
tapered wing بالنوکتیز
wing wall دیواره جانبی
wing screw پیچ گوشه دار
wing setting نصب بال
wing shooting شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
wing membrane اجزایبال
wing skin پوسته بال
wing spar عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
wing spread فاصله بین دو سر بال
wing strut پایه بال
wing tanks تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
wing threequarter هریک از دو مدافع کنار زمین
wing tunnel تونل باد
wing defence دفاعگوشه
wing footed تند
left wing شخص دست چپی
double wing بازی هافبک در گوش
front wing گلگیر جلوی اتومبیل
hard wing بال صلب
high wing بال بالا
inside wing بال داخلی
isoclinic wing بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
king's wing جناح شاه شطرنج
highed wing بال لولاشده
mid wing بال وسط
parasol wing بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
delta wing بال مثلث
delta wing بال دلتا
center wing بال میانی
left wing مربوط به جناح چپ
left-wing شخص دست چپی
left-wing مربوط به جناح چپ
fixed wing هواپیمای بال ثابت
fixed wing بال ثابت
fixed-wing هواپیمای بال ثابت
fixed-wing بال ثابت
wing commander سرهنگ دوم هوایی
wing commanders سرهنگ دوم هوایی
cantilever wing بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
queen's wing جناح وزیر شطرنج
wet wing بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
wing chair مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
wing box ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
rotary wing هواپیمای بال گردان
wing axis محور بال
sea wing نرم تن دو کپه دریایی
wing area مساحت بال
simple wing طرح تهاجمی با خط نامتعادل
low wing بال پایین
upper wing بال بالایی در هواپیمای دوباله
wind wing پنجره کوچک تهویه اتومبیل
rotary wing بال گردان
right wing to ward دست راست
rhombus wing بالی با سطح مقطع متقارن
right wing forward پیشرو دست راست
right wing of army جناح یمین
wing footed دارای پای پردار
right wing of army پهلوی راست میمنه
wing drop افت ناگهانی برا روی یک بال
wing drag پسای بال
wing covert پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده
right wing to ward پیشرو
[extreme] right-wing scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
reverse chicken wing نوعی کلید کشی
box beam wing نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
variable area wing بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
real box wing بالی با سه تیرک
low mid wing بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
left wing of army پهلوی چپ میسره
left wing of army جناح یسار
left wing for ward پیشرو دست چپ
swept-back wing بالدم جارویی
rotary wing aircraft هواپیما با بال گردنده
fixed wing aircraft هواپیما با بال ثابت
to piniona bird's wing نوک بال مرغی را چیدن
leg ride and reverse chicken wing سگک قفل قیصر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com