Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
English
Persian
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
Other Matches
walking
راه رونده
walking
گردش
race walking
مسابقه راهپیمایی
elegant walking
راه رفتن باوقار
walking frame
قالبچهارپا
walking papers
ورقه خاتمه خدمت
walking leg
پاهایراهرونده
chinese walking
سد ختایی
chinese walking
سد چین
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
walking library
کتابخانه متحرک
with one's back to the walking
درتنگنا عاجز شده تک مانده درجنگ
sleep walking
خوابیده گردی
walking dictionary
فرهنگ متحرک
walking delegate
نماینده سیار
walking beam
میل لنگ
walking patient
مریض سرپایی
walking library
شخص دانشمند
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
string walking
تمرین تیراندازی با تیر وکمان
sleep walking
خوابیده روی انتقال نومی
walking papers
<idiom>
برگه اخراج
walking stick
عصا
at walking pace
با سرعت پیاده روی
walking stick
حشره راست بال امریکایی
walking on eggshells
<idiom>
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
walking sticks
چوبدستی
walking sticks
عصا
walking sticks
حشره راست بال امریکایی
walking stick
چوبدستی
You should always be careful walking alone at night.
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
He was walking with slow steps .
با قدمهای آهسته راه می رفت
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
take the chair
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
take the chair
ریاست انجمنی را دارا بودن
chair
صندلی
chair
مقر
chair
کرسی استادی در دانشگاه
chair
برکرسی یاصندلی نشاندن
chair
خرک
my chair was next his
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
to take a chair
نشستن
wing chair
مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
office chair
مبل اداری
Wassily chair
صندلیفلزی
chair-rail
[قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
typist's chair
صندلیتایپیست
director's chair
صندلیمدیر
types of chair
انواعصندلی
step chair
صندلیپلهدار
wheel chair
صندلی چرخ دار
slide chair
مقرغلافمتحرک
folding chair
صندلیتاشو
windsor chair
صندلی دارای پشتی منحنی
cabriole chair
مبلاستیل
sedan chair
تخت روان یکنفره
office chair
صندلی اداری
gestatoraial chair
کرسی حامل پاپ
curule chair
کرسی عاج
club chair
صندلی دسته دار بزرگ
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
camp chair
صندلی تاشونده
boatswain's chair
صندلی نقاله
barrel chair
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
arm chair
صندلی راحتی
arm chair
صندلی دسته دار
an odd chair
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
an odd chair
صندلی تکی
easy chair
صندلی راحت
electric chair
اعدام بوسیله برق
electric chair
صندلی اعدام الکتریکی
high chair
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
rocking chair
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
curule chair
صندلی عاج نشان
deck chair
صندلی حصیری تاشو
twisboat chair
قایق- صندلی تابدار
to fill the chair
برکرسی نشستن
to fill the chair
ریاست کردن
to bottom a chair
ته انداختن بصندلی
swivel chair
صندلی چرخان
night chair
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
morris chair
صندلی راحتی
he nestles in the chair
است
rocking chair
صندلی گهوارهای
elbow chair
صندلی دسته دار
fishing chair
صندلی در قایق ماهیگیری
hammock chair
صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
he has passed the chair
ریاست داشته است
he has passed the chair
رئیس بوده است
he nestles in the chair
در صندلی غنوده
office swivel chair
صندلی گردان اداری
bean bag chair
صندلیکیسهایراحتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com