English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 22 (3 milliseconds)
English Persian
in :پیشوندبمعنی درداخل وبسوی ونه
in- :پیشوندبمعنی درداخل وبسوی ونه
Other Matches
afr پیشوندبمعنی
quadri پیشوندبمعنی "چهارتایی " و"چهارگانه "
quadru پیشوندبمعنی "چهارتایی " و"چهارگانه "
quadr پیشوندبمعنی "چهارتایی " و"چهارگانه "
thereinto درداخل ان در جزء ان
campaigns مسافرت درداخل کشور
campaigning مسافرت درداخل کشور
campaigned مسافرت درداخل کشور
campaign مسافرت درداخل کشور
upcountry درداخل یا درون کشور
nonboresafe بدون ضامن درداخل لوله
scabbing نفوذ بسکها درداخل دیواره هدف
endoparasite انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند
fore : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
material dispersion پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
water sky لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
clogged ink jet nozzles اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com